امروز دوشنبه بیست و یکم اردیبهشت روز خوبی بود.
باید در تاریخ ثبتش کنم:
* اول صبح صبرم به سر آمد و این وبلاگ را درست کردم(بلاگفا خیلی بدقولی کرد).
* بعد از سالها با چند
نفر از دوستان قدیمی تلفنی صحبت کردم و کلی انرژی گرفتم.
* بعدازظهر
غزاله را بردم کلاس زبان و از پارک روبروی میدان قلیپور پیادهروی کردم تا
شهرکتاب. چند روزی بود که دخترم مدام از آلبوم جدید جناب محسن یگانه با نام نگاه حرف میزد.
قرار بود بعد از کلی بدقولی، همین روزها منتشر شود. خلاصه من هم پیش دستی کردم و سیدی
را داغ داغ از شهرکتاب خریدم. به پدرش هم گفتم به همین مناسبت همبرگر و نوشابه
بخرد تا این رخداد را برای غزاله جشن بگیریم.
امشب را
برایش جشن میگیریم تا یاد بگیرد ما در همه حال، حتی شنیدن صدای خوانندهای که به
اندازهی او طرفدارش نیستیم با او همراهی میکنیم و سعی میکنیم در خوشیهایش شرکت
کنیم. و البته از او هم توقع داریم تا در موارد مشابه ما را درک کند.
این یک
رابطهی دوطرفه است که البته برای خانوادهی سه نفرهی ما یک رابطه سهطرفه است!!!