تکفیریِ مهدی دُریاب را میتوان
یک روزه خواند و قال قضیه را کند. اما بهتر است این اثر را جرعه جرعه نوشید و کمی
زحمت صبر و بردباری به خودمان بدهیم و آرام آرام پیش برویم. در این مطلب قصد بررسی
عناصر داستان و تحلیل تکنیکی آن را ندارم و این قسمت را به عهده صاحبنظران و
کارشناسان میگذارم. این متن تقریبا تحلیل محتوایی کتاب تکفیری است که به صورت
موردی بیان میشود.
*داستان بر پایه پرونده شهید پیرویان
خلق میشود و میتوان روح شهید را در طول داستان مخصوصا در مناطق جنگی حس کرد. منصور
که شخصیت اصلی داستان است زمانی دوست و همرزم این شهید بوده. او بر حسب ضرورت داستان
بخشی از خاطرات جنگی با رفیق شهیدش را مرور میکند.
*تکفیری تهران را خوب توصیف کرده.
عناصر شهری مثل مترو، ترافیک، آلودگی و بازار تهران، برج میلاد در بخشهایی از داستان
اشاره شده است.
*تکفیری را بهتر است مانند اکثر کتابهای
انتشارات کتابستان، علیرغم کوچک و کمحجم بودن، آهسته و پیوسته خواند. این اثر با
حجم و تعداد لغات کم توانسته بخش مهمی از حوادث و وضعیت دنیای امروز را به صورت فشرده
در قالب داستانی مهیج بازخوانی کند. نویسنده سعی کرده ایران هستهای و وضعیتش را
در جهان نشان دهد و اوضاع کشورهای همسایه نظیر سوریه و عراق و نیز کمی از تاریخ
پنجاه سال اخیر افغانستان را مثل حضور نیروهای شوروی در این کشور و یا تشکیل کشور
اسلامی توسط طالبان به صورت اجمالی بررسی کند.
*نویسنده به حوادث مهم جهان نظیر حمله
یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان به خوبی اشاره کرده است. همینطور اشاره
ظریفی به کتاب آیات شیطانی و سلمان رشدی و قتل عام مسلمانان سربرنیتسای بوسنی توسط
صربها میکند.
*همچنین در لابهلای داستان مفاهیم
و کلیدواژههایی نظیر بن لادن، القاعده، طالبان، جهادگران سلفی، مزار شریف، فساد اخلاقی
پادشاه عربستان نیز در قالب خرده روایتهایی بازخوانی میشود. درواقع مخاطب با
خواندن این کتاب وارد دنیای جدیدی میشود و بسیاری از خاطرات و اخبار رسانهای در
ذهنش بازسازی میشود.
*از طرف دیگر، نویسنده به حضور و
اهمیت ایران در کشورهای همسایه نیز اشاره میکند. کشورمان این سالها هم پذیرای
مهاجر افغان و عرب بوده و هم برای ایجاد صلح و برقراری امنیت نیروهای مردمی و نظامی
در این کشورها داشتهاست. حضور شهید علی اکبر پیرویان، دانشجوی دانشکده علوم
پزشکی، برای کمک به مجاهدین افغان در جنگ با ارتش شوروی و نیز حضور نیروهای ایرانی
در سوریه نمونهای از این حضور است.
*شاید بتوان گفت صحت اعتقادات
شیعه و بررسی شواهد قرآنی و منطقی برای اثبات آن از نقاط قوت کتاب باشد. منصور که
یک عالم آکادمیک اهل سنت است در جای جای داستان عقاید و رفتار شیعه را مورد سرزنش
قرار میدهد و آنها را متهم به شرک میکند. مثلا از نگاه و اعتقاد او، زیارت اهل
قبور و ساخت یادمان شهدا شرک محسوب میشود و بارها و بارها استغفار میکند.
نویسنده در چندین مورد توانسته اعتقادات شیعه را از لحاظ قرآنی اثبات کند. مثلا
وقتی بحث استشفاء پیش میآید به پیراهن حضرت یوسف اشاره میکند که باعث بینایی
حضرت یعقوب شد و یا با توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها حقانیت شیعه را متذکر
میشود.
*کتاب کشش خوبی دارد و خواننده را
تا آخر داستان جذب میکند. اگرچه در اواسط داستان حرص خواننده درمیآید که این
وزارت اطلاعات و سربازان گمنام کجا هستند که شخص مهمی مثل منصور که زمانی دست راست
ملاعمر، رهبر طالبان، بوده و دستش با بن لادن و القاعده در یک کاسه بوده، چنین
آزادانه در پایتخت و شیراز و مناطق جنگی جولان میدهد! بعد متوجه میشویم که ضرورت
داستان باعث شده نویسنده آخر اثر نشان دهد که همه این افراد از همان ابتدا تحت نظر
بودهاند.
*با خواندن چنین آثاری هوشیارتر
میشویم که همه اینها انگار یک بازی گروهی است. همه نیروهای شیطانی از اسرائیل
گرفته تا نیروهای وهابی و سلفی و داعش دست به دست هم دادهاند تا اسلام اصلی را
پنهان کنند و چهره مهربان و صلح دوست اسلام را برای جهانیان زشت و خشن نشان دهند.
ای مولای من ظهور کن و اسلام ناب
محمدی را دوباره بر ما نازل کن.