مردم به دست خود در بند کشیده میشوند
کاش حرف تنها بر سر آن یک نفر جبار بود. دیگر نیازی به جنگیدن با او نبود، شکست دادن او کاری نداشت، خود در هم میشکست اگر مردم تن به بندگی او نمیدادند. نباید چیزی از او باز میگرفتند، همین بس که دیگر چیزی به او وانمیگذاشتند. لازم نبود تلاشی کنند تا سودی ببرند، کافی بود که دیگر به خود زیانی نرسانند. پس خود مردمند که میگذارند جبار سرکوبشان کند و بدتر از آن اینکه سبب سرکوب خود هم میشوند زیرا اگر از بندگی دست میکشیدند از آن میرهیدند. مردم به دست خود در بند کشیده میشوند، خودشان گردن به یوغ میسپرند، و با پای خود به کشتارگاه میروند. بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن، خود مردمند که آزادگی را پس میزنند و بندگی پیشه میکنند. مردم خود به این ذلت تن درمیدهند و در طلب آن هم میدوند.
منبع: گفتار در بندگی خودخواسته/ اتیین دولابوئسی/ نشر گمان/ ص33