دغدغههای پدرومادری: عینک آفتابی!
این روزها با این حجم وسیع تبلیغات کالا، مصرفگرایی و تنوعطلبی که در سطح جامعه وجود دارد و گریبان همه را گرفته، تربیت و پرورش فرزندان کار بسیار دشواری شده. خیلی از اصول تربیتی قدیمی دیگر کارایی ندارد. حتی نسل قدیم هم تنوعطلب شدند. مثلا قدیمها بیشتر افراد دو دست کیف و کفش و لباس داشتند: یکی برای مهمانیهای رسمی و عروسی و دیگری برای دمدستی. اما اکنون هر کدام از این مقولهها سرشان خیلی شلوغ شده است. کمدها و کشوهایمان پر شده از کیف و کفش و لباس. خود ما هم که از نسل قدیم هستیم و سختیهای زمان جنگ را چشیدهایم نسبت به گذشته تنوعطلبتر و مصرفگراتر شدهایم. البته جوّ جامعه و مدگرایی که از رسانهها تبلیغ میشود هم خیلی موثر بوده. حالا این وسط ما میخواهیم دختر خودمان را مثلا خوب و اصولی تربیت کنیم.
مدتی بود دخترم عینک آفتابی نمیزد. اول گفت برایش کوچک شده، بعد گفت از مدلش خوشش نمیآید. خلاصه اصرار که عینکش از مد افتاده و باید یک عینک جدید بخره. عینکش برای سه سال پیش بود و خیلی هم استفاده نکرده بود. از طرف دیگر منم اصرار که عینک آفتابی بیشتر برای آفتاب و مسایل سلامتی استفاده میشود و مثل کیف و کفش و لباس خیلی تابع مد نیست. و مدام هم خودم و پدرش را مثال میزدم: "من و پدرتو ببین؛ الان چند ساله همین عینک را داریم و مشکلی هم نیست." خلاصه از ما اصرار و از دخترم انکار. مخصوصا چشمش عینکهای رنگی جیوهایِ گردی که هنرپیشهها میزنند گرفته بود.
دو سه هفتهای گذشت. چند عینک فروشی رفتم و عینکها را خوب برانداز کردم. دیدم حق دارد و تصمیم گرفتم برایش عینک نو بخرم. پریروز رفتیم و یک عینک خوشگل خریدیم. شما که غریبه نیستید با دیدن این همه مدلهای قشنگ خود من هم وسوسه شده بودم یک عینک آفتابی بخرم!!!
حالا از پریروز تا به حال هوا بارانی است و خورشید خانم یک لحظه هم آفتابی نمیشود تا این دختر ما عینک آفتابی قشنگش را بزند به چشمانش!