گوسفند قربانیِ آدمیزاد شد
تا به حال دقت کردین به هوا و آسمانِ فصل بهار؟ اولِ صبح هوا آفتابیه، نزدیک ظهر یک دفعه رعدوبرق میزنه و آسمان تیره میشه و باران میاد؛ بعد یک دفعه آفتابی میشه و رنگین کمون میزنه!
عصر که میشه دوباره هوا میگیره و یه بارون رگباری تند و تیز میزنه! بعد هم ریز ریز میباره.
آسمان دل من امروز همچین وضعیتی داشت.
البته من از اول پاییز و اول ماه مهر انتظار بیشتری داشتم. ایکاش با ما مهربانتر بود. خیلی وقت بود انتظار پاییز و مهر ماه را میکشیدم. اما امروز درست وسط دعای عرفه خورد توی ذوقم. نکند برای فردا که عید قربان است قربانی در راه باشد!؟
بچه که بودم همیشه از عید قربان میترسیدم. از این هراس داشتم که نکند امسال فرزندان باید قربانی شوند. کم کم مطمئن شدم که خطر از بیخ گوش فرزند آدمیزاد به خیری گذشته و گوسفند بیچاره قربانیِ آدمیزاد شده است.
خدا آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند. انشاءالله
عید قربان مبارک