گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

بیست و دو سال پیش در چنین روزی...

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ق.ظ


بیست و دو سال پیش در چنین روزی...


    باورم نمی‌شود که بیست و دو سال از ازدواج ما گذشته باشد. بیست و دو سال کم نیست!

  اگر مثل قدیمی‌ها به وقتش بچه‌دار شده بودم الان دخترم باید دانشجو بود. شاید هم مثل دوستم مشغول جهیزیه درست کردن بودم!

مثلا اگر پسر داشتم باید الان درسش را تمام کرده بود و می‌رفت سربازی! یا اگر اهل درس و دانشگاه نبود باید به فکر کار و زندگی بودیم برایش! یا مثلا اگر گلویش پیش کسی گیر می‌کرد، من الان باید عروس‌داری می‌کردم!

بعد حتما به جای یک بچه دو تا دیگر هم داشتم. و الان باید دنبال رخت و لباس مدرسه و کیف و کفش و کتاب دفترشان بودم. چقدر سرم شلوغ می‌شد اگر همه چیز طبق روال عادی پیش می‌رفت.

   به قول قدیمی‌ها حتما قسمت منم همین بوده. همین یک دختر گل گلاب. هر چند دوست داشتم حداقل دو تا بچه داشته باشم. اما نشد. نشد که نشد. حدود صد صفحه‌ای در مورد این چرایی «نشدن» نوشتم که به وقتش یک جایی عمومیش می‌کنم تا همه عبرت بگیرند.

خلاصه دیروز تصمیم گرفتم به مناسبت این سالگرد خودم کیک درست کنم. کیک پرمایه‌ای هم درست کردم. تزیین کردم و آماده رفتن به خانه امید ما شدیم. دو تا عکس هم گذاشتم توی اینستاگرام.

   رسیده بودیم لشت نشاء که همسایه طبقه چهارمی زنگ زد به آقای همسر که بعله کیکتان را جا گذاشته‌اید! هر چه گفتیم آن کیک دیگر به درد ما نمی‌خورد. برای شما. با خودتان ببرید مهمانی. هیچی دیگه از ما اصرار و از ایشان انکار. زنگ زدم به خانم همسایه و گفتم اگر کیک را برایمان نگه دارید، من بیام ببینم خیلی ناراحت میشم. قابل شما را ندارد.

   بعله اینم داستان کیک ما. خواهرزاده همسرجان که اینستاگرام دارند، عکس کیک را دیده بودند و در انتظار کیک بودند. در عوض به جای کیک بستنی گرفتیم و خوردیم.

   دیشب داستان کیک ما نقل مجلس بود و حتی در غیبتش هم کلی باعث خنده و شادی شد.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۱۹
طاهره مشایخ

زندگی

نظرات  (۱)

سلام دوستم
سالگرد ازدواجتون مبارک ! انشالله که سالیان سال با سلامتی و دلخوشی کنار هم باشید و خدا دختر عزیزتون رو حفظ کنه در پناه خدا و خوشبختیش رو ببینید .
زندگی همیشه اونجوری که آدم می خواد نمیشه ... شاید اگه زود بچه دار شده بودید و دو سه تا بچه قد و نیم قد داشتید دیگه وقتی برای درس خوندن و کتاب نوشتن و مطالعه و تدریس و اینا براتون نمی موند !  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی