گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۸۷ مطلب با موضوع «داستان یک زن» ثبت شده است

باران، مارجان، کدو تنبل

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

     دوشنبه 18 آبان، هوای پاییزی، باران پاییزی و زندگی هم پاییزی است.


    کدوی تنبلی داشتم که قسمت شد ضیافتِ بارانِ پاییزی‌مان را تکمیل کند. کدو را روی تخته گوشت گذاشتم و خردش کردم. یاد مارجان افتادم. مارجان هم مثل هر گیله زن در هوای پاییزی بساط کدوی پخته راه می‌اندازد، تخمه‌هایش را تمیز می‌کند، کنار بخاری خشک می‌کند و شب‌چره خوشمزه‌ای برای شبهای پاییز و زمستانِ بچه‌ها و شوهرش آماده می‌کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۳۲
طاهره مشایخ

این روزها

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ق.ظ


شاید بعدها(ان‌شاءالله تا قبل از نوروز) وقتی مارجان، کتاب شد و توی دستانم گرفتمش و سطر سطرش را خواندم، باورم نشود که مارجان را در چه حالی ویرایش کردم...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۷:۱۶
طاهره مشایخ

دلم نگاه تو را میخواهد

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ

 

    اگر می خواهی از حالم بپرسی

    بپرس

    اما از دلم نپرس

    چون دلم خون است

    خون


    دلم

    نگاه تو را می خواهد



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۴
طاهره مشایخ

داستان یک زن

يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۶ ب.ظ


آهسته گویمت نکند بشنود رباب
گهواره را در حراجی بازار دیده اند


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۸:۳۶
طاهره مشایخ

داستان یک زن

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ب.ظ


    زن هیچ وقت تمام نمی‌شود. همیشه زن می‌ماند.

اما مرد ممکن است روزی تمام شود؛ شاهدم فرهنگ لغت است؛ همه فرهنگ لغت‌های فارسی مدخل نامرد دارند.

 

   نکته مهم: این پست فاقد اهداف فمینیستی و مردستیزی است و فقط به عنوان مطلب زبانشناختی بداهه نوشته شده است.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۳:۳۷
طاهره مشایخ

داستان یک زن

سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ق.ظ


تمام شب بیدار بود و چشمش به سقف. فکر و خیال و غصّه خواب از چشمانش گرفته بود. غصّه‌هایی که هیچ وقت تمامی ندارند و هر بار فقط شکلشان عوض می‌شود. و هر بار هم به خیالش قصّه‌ی این غصّه با قصّه‌ی بقیه غصّه‌ها توفیر دارد. این غم خیلی بزرگ است. این گرفتاری با بقیه فرق دارد و چاره ندارد. فراموش می‌کرد که فقط مرگ است که چاره ندارد.

دم صبح خوابش برد. در خواب مسافر بیابان‌ها و دریاها بود. کوهنورد و صخره نورد شده بود و از کوه‌ها و صخره‌ها بالا می‌رفت و پیوسته نگران سقوط بود.

خواب دید که از خواب بیدار شده و خود را در آینه دیده: یک شبه تمام موهایی که دو شب قبل رنگ کرده بود، از غصّه‌ی زیاد یک دست سفید شده بودند؛ سفیدِ سفید؛ مثل برف.

بقیه خوابش در اضطراب بود که مبادا از خواب بیدار شود و آینه به او بگوید که خوابت راست بود؛ این بار خواب زن چپ نیست.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۹
طاهره مشایخ

طفلی ما زن‌ها

چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۷ ب.ظ



     اصولا ما زن‌های طفلی با مسایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی جهانی طور دیگری رفتار می‌کنیم. یعنی در مقایسه با مردها خیلی متفاوت هستیم. آنقدر که صدای مردها درمی‌آید. مثلا اگر در گوشه‌ای از جهان سیل بیاید یا زلزله‌ای رخ دهد و یا جنگی اتفاق بیفتد ما زن‌ها خیلی نگران می‌شویم و غصه می‌خوریم. اگر آن سر جهان زلزله بیاید، ما زن‌ها در این سر جهان دیگر نمی‌توانیم آشپزی کنیم و سفره‌های رنگین بندازیم؛ کلا از خواب و خوراک میفتیم؛ اما شما مردها سر سفره در حالیکه دارید غذا را با ولع تمام می‌خورید به راحتی فیلم‌های اکشن و اخبار جنگ و زلزله و ... تماشا می‌کنید.

    حتی در مواجهه با مسایل خانوادگی و درون خانواده نیز ما زن‌ها خیلی حساس‌تر رفتار می‌کنیم. شاید به خاطر همین مسایل عاطفی و احساسی است که از میان ما زنان، کمتر کسی قاضی می‌شود و یا پلیس و حتی دزدِ زن هم کم داریم.

    اصولا مردها با تمام مسایل خیلی راحت‌تر کنار می‌آیند. و معمولا معترضند که ما زن‌ها مسایل را بزرگ می‌کنیم!

    والا به خدا خیلی وقت‌ها ما زن‌ها مسایل را بزرگ نمی‌کنیم. مسایل خودشان بزرگ هستند، خودشان بغرنج هستند و نیازی نیست که ما زن‌ها بزرگش کنیم.

    در واقع مردها معتقدند که ما زن‌های طفلی مبتلا به عارضه یا سندرم بزرگ‌نمایی هستیم. بسیار خوب، قبول، حق با شماست. اما شما مردها هم خیلی وقت‌ها مبتلا به سندرم بی‌خیالی هستید. به عبارت دیگر درست همان زمان که شما ما را به بزرگ‌نمایی متهم می‌کنید ما هم برچسب بی‌خیالی را به شما می‌زنیم.

   

    مثلا همین جنایت سعودی‌ها در روز عید قربان که داغ به دل همه جهان و انسانیت گذاشت چقدر روح و جسم و احساس ما زن‌ها را آزرد؟؟ دق کردیم از غصه، غمباد گرفتیم از این همه ظلم و سانسور رسانه‌ای آل سعود. مسلما ما زن‌ها خیلی بیشتر از شما غصه خوردیم. چون شما مردها توی تاکسی، توی بقالی، توی کوچه و خیابان و با همکاران‌تان در محیط کار می‌توانید در مورد این جنایات حرف بزنید؛ اما خیلی از ما زن‌های طفلی فقط اشک ریختیم و زار زدیم و دعا کردیم. ما مثل شما نمی‌توانستیم تصاویر را باوضوح تمام ببینیم و اخبار را با جزئیات بخوانیم. چون ما دل‌مان از دیدن این عکس‌ها ریش ریش می‌شود. در حالت عادی نیز، ما مثل شما نیستیم که از تماشای فیلم‌های اکشن و صحنه‌های بُکُش بُکُش لذت ببریم. ما از هر چه سلاح گرم و سرد است می‌ترسیم. حتی توی آشپزخانه هم بنا به نیاز مجبوریم چاقو دست بگیریم. ما به قول خودتان خیلی حساسیم. ما خیلی دل رحم هستیم.

   ما قبول می‌کنیم که شما مردهای طفلی ژنتیکتان این چنین است. خداوند شما را این گونه خلق کرده است تا بتوانید به وقت نیاز از ما زن‌ها دفاع کنید. مثلا اگر شما مردها هم از مارمولک و سوسک بترسید، آن وقت چه کسی مسوول کشتن و گرفتن سوسک و مارمولک در محیط گرم خانواده است؟؟؟

    قبول کنید که ما زن‌ها هم ژنتیک‌مان اینگونه است. یعنی اگر اینقدر مهرمان و بامحبت خلق نشده بودیم چگونه می‌توانستیم موجودات عجیب و غریبی مثل شما مردها را تحمل کنیم:)

    از آن گذشته همین مادری کردن بچه‌هایتان(مان) هم که خداوند به ما سپرده نیاز به محبت و صبوری زنانه و مادرانه دارد.

      خلاصه که ما زن‌های طفلی از این همه جنایت و کشتار و جنگ و ترور و... که بیشترین عاملش هم خود شما مردها هستید، خیلی غصه می‌خوریم. لطفا جهان را هم مانند کانون گرم و آرام خانواده، پر از صلح و آرامش کنید. شما مردها مسوول جهان هستید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۷
طاهره مشایخ