دلم نگاه تو را میخواهد
اگر می خواهی از حالم بپرسی
بپرس
اما از دلم نپرس
چون دلم خون است
خون
دلم
نگاه تو را می خواهد
اگر می خواهی از حالم بپرسی
بپرس
اما از دلم نپرس
چون دلم خون است
خون
دلم
نگاه تو را می خواهد
عید قربان قربانی گرفت
عید قربان قربانی گرفت؛ آن هم چه قربانیهایی، همه حاجی، حاجیهای واقعی، حاجیهایی که اول خودشان قربانی کرده بودند و بعد خودشان قربانی شدند.
امروز وقتی داشتم به عید قربان و حضرت ابراهیم فکر میکردم به یک نکته مهم رسیدم. خداوند با داستان ابراهیم(ع) بخشی از محبت پدرومادر را برای جهانیان نشان داده است. پدرومادر به فرزندان خود محبت میکنند، عشق میورزند؛ فرزند میشود پارهی تن پدرومادر.
و حضرت ابراهیم برای اینکه بندگیش را به اثبات برساند از فرزندش گذشت. ابراهیم با اطاعت از فرمان خداوند محبت پدری-پسری را قربانی کرد. از فرزندش گذشت تا به معبودش برسد.
البته حضرت ابراهیم باز هم بندگیش را نسبت به خدایش نشان داده: آنجا که به استقبال آتش نمرودیان رفت.
مادر حضرت موسی(ع) هم کم از ابراهیم ندارد. او نیز بندگیش را نشان داده: آنگاه که به فرمان خداوند فرزندش را در رودخانه رها کرد.
و نیز حضرت مریم(ع) هم بندگی کرد. آنگاه که حضرت عیسی(ع) را به دنیا آورد.
و همچنین ....
خدایا، لذت بندگی را به من عطا کن. دوست دارم بنده شوم؛ بندهی تو. بندهی تو که پروردگار منی. خالق منی.
دوست دارم بندهی تو شوم. مثل ابراهیم، مثل موسی، مثل نوح، مثل عیسی، مثل محمد(ص)
خدایا تو از رگ گردن به من نزدیکتری. میخواهم بندهی تو شوم.
اَللّهُمّ اِنّی ارغَبُ اِلیک
خدایا من مشتاق تو هستم
پ.ن: قسمتی از دعای عرفه که دیروز بدجور به دلم نشست.
تا به حال دقت کردین به هوا و آسمانِ فصل بهار؟ اولِ صبح هوا آفتابیه، نزدیک ظهر یک دفعه رعدوبرق میزنه و آسمان تیره میشه و باران میاد؛ بعد یک دفعه آفتابی میشه و رنگین کمون میزنه!
عصر که میشه دوباره هوا میگیره و یه بارون رگباری تند و تیز میزنه! بعد هم ریز ریز میباره.
آسمان دل من امروز همچین وضعیتی داشت.
البته من از اول پاییز و اول ماه مهر انتظار بیشتری داشتم. ایکاش با ما مهربانتر بود. خیلی وقت بود انتظار پاییز و مهر ماه را میکشیدم. اما امروز درست وسط دعای عرفه خورد توی ذوقم. نکند برای فردا که عید قربان است قربانی در راه باشد!؟
بچه که بودم همیشه از عید قربان میترسیدم. از این هراس داشتم که نکند امسال فرزندان باید قربانی شوند. کم کم مطمئن شدم که خطر از بیخ گوش فرزند آدمیزاد به خیری گذشته و گوسفند بیچاره قربانیِ آدمیزاد شده است.
خدا آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند. انشاءالله
عید قربان مبارک
یا غیاث المستغیثین
ای فریادرسِ فریاد خواهان
مدتی است این عبارت وِرد زبانم شده؛ مدام خدای خودم را این چنین میخوانم: یا غیاث المستغیثین
شبهای قدر هم در دعای جوشن کبیر، همگی چندین بار خدایمان را به "یا غیاث المستغیثین" صدا زدیم.
همگی خدایمان را با اسماء مبارکی نظیر: یا حَبِیبُ یَا طَبِیبُ یا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی هم خواندیم.
امسال درکم از دعای جوشن کبیر خیلی بهتر بود؛ حتی فکر میکنم سالهای گذشته از این دعای پرمحتوا هیچ درکی نداشتم. خیلی مشتاق شدم برای خواندن دوبارهی آن. برای همین هم برای شبهای قدر سال آینده لحظه شماری میکنم.
اصلا چرا فقط شبهای قدر؟
یکی از مشکلات ما همین است: ما عاشورا و تلاش برای آزادگی و حق طلبی را غروب عاشورا تمام میکنیم؛ تلاش برای خوب بودن را هم همان روز عید فطر فراموش میکنیم؛ همت برای ایجاد هوای پاک فقط برای روز هوای پاک است و هزار مورد دیگر.
شبهای قدر همه خدایی میشویم و عجیب احساس بندگی و بیکسی میکنیم و بعد از آن دوباره بندگی را فراموش میکنیم و میخواهیم بر روی زمین خدایی کنیم.
و علامه حسن زاده آملی چه زیبا گفته است: خداست که دارد خدایی میکند.
یا غیاث المستغیثین
ای فریادرسِ فریاد خواهان