گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۸۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

پنجشنبه فیروزه‌ای(5): کتاب در خدمت کتاب!

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ


   رامبد جوان در برنامه خندوانه از مسعود فراستی می‌پرسد: در ده سال گذشته فیلم عالی داریم؟ می‌گوید: نداریم! جوان با تعجب می‌پرسد: در 20 سال، 30 سال گذشته؟ و همچنان مسعود فراستی بسیار محکم پاسخ می‌دهد: نداریم! فیلم عالی نداریم!

   مسعود فراستی از دید خود به عنوان منتقد مطرح و جنجالی و با توجه به تحصیلات و تجارب خود در زمینه نقد و فیلم این چنین نظر می‌دهد. شاید به نظر من و شما بتوان چندین فیلم خوب و عالی را مثال زد.


   در عرصه‌های دیگر هنر هم همین طور است. هنر از ذهن و اندیشه‌ی هنرمند می‌جوشد و حواس مخاطب نیز آنها را دریافت می‌کند: با چشم و گوش و لامسه و ... . وقتی سرچشمه‌ی هنر اندیشه است و مقصد هم اندیشه‌ی مخاطب، پس اینجا با تضاد و گوناگونی سلایق سروکار داریم. شجریان برای عده‌ای می‌شود مرد موسیقی ایران و محسن یگانه برای گروهی دیگر. فهیمه رحیمی می‌شود بهترین بانوی رمان نویس برای نسل نوجوان و جوان و رضا امیرخانی برای گروهی دیگر؛ فردوسی می‌شود بزرگ‌مردِ پارسی زبان ایران و همین شاهنامه نویس قَدَر برای عده‌ای دیگر عجیب و غریب و کهنه!


    در برخورد با آثار هنری، ما با گوناگونی و تنوعِ اندیشه‌ها، افکار، سلایق و تجارب شخصی مخاطب روبرو هستیم. برخی از مخاطبان کمال‌گرا هستند و همیشه منتظر یک چیز عالی و برترین‌ها هستند که البته از قضا این اثر عالی و برترین هم هیچ وقت متولد نمی‌شود!


   در مورد پنج شنبه فیروزه‌ای، همچنان از لحاظ دینی و مذهبی تمام قد به احترامش می‌ایستم و از آن دفاع می‌کنم. تاکید می‌کنم از لحاظ دینی و مذهبی و کشش داستانی و به‌روز بودن آن. اما این دفاعِ تمام قد به این معنا نیست که این اثر عاری از نقاط ضعف می‌باشد؛ که اگر کسی در مورد ادبیات و هنر چنین فکر کند، دچار اشتباه اساسی شده است؛ چرا که ادبیات و هنر تمامی و غایت ندارد. اگر بگوییم این اثر کمال و تمام است که دیگر باید اندیشه را تعطیل کرد، درِ دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها را تخته کنیم و دیگر اندیشه و تفکر هم نکنیم! چون دیگری برای ما تمام و کمال فکر کرده و تفکر و خلاقیت و هنر را به اتمام رسانده و دیگر چیزی کفِ دیگ هنر نمانده است!


   ویژگی هنر همین است: تنوع و بازبینی و بازنگری و بازاندیشی. برای همین است که از کلاسیک‌های جهان فقط یک عنوان فیلم و تاتر نداریم: هر کارگردان از زاویه نگاه خود به اثر هنری می‌اندیشد: همچنان هملت و شاه لیر و ... با کارگردانان مختلف دارد اجرا می‌شود.


    سرکار خانم سارا عرفانی موضوع بسیار مهمی را درونمایه رمان خود قرار دادند که از این نظر بسیار قابل تقدیر است. موضوع زیارت و کیفیت آن و معرفی زیارت جامعه کبیره در رمان و نیز ارایه بحث حجاب با ریزه‌کاری‌های آن(غزاله با روسری و گیره روسری‌اش خیلی درگیر است) و حجاب مرتب و شکیل(سِت بودن گیره روسری با رنگ آن)، کار بسیار ارزنده‌ای است. همچنین معرفی کتاب "ادب فنای مقربان" نیز بسیار مفید بوده است. خواننده پیگیر و دقیق با استفاده از اینترنت به دنبال کتاب ادب فنای مقربان می‌رود و در این جستجو با آیت الله جوادی آملی و دیگر آثار هم آشنا می‌شود. اینجاست که رمان‌خوانی در خدمت معرفی کتاب و ترویج کتاب‌خوانی قرار می‌گیرد: کتاب در خدمت کتاب؛ هنر رمان در خدمت کتاب و کتابخوانی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۱
طاهره مشایخ

یادداشتی برای مترجم: اسماعیل یا اسحاق؟

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ


در صفحه 25 کتاب "علم" از مجموعه تجربه و هنر زندگی از نشر گمان چنین آمده است:


    "سرچشمه این اندیشه کاملا خاص است و برمی‌گردد به ابراهیم که نامش در کتاب آسمانی آمده و او کسی بود که فرزندی نداشت و پیرانه‌سر در پاسخ به ندایی از سوی خداوند زادبومش را پشت سر گذاشت و در سرزمینی ناشناخته فرود آمد و زندگی از سر گرفت و حتی فرزندانی یافت. ولی همان ندا به او گفت جانشین ذکورش اسحاق را فدا کند و او بار دیگر لبیک گفت تا اینکه در آخرین دم به او گفته شد قربانی گوسفندی کافی است."

   خوانندگان فارسی زبان کتاب با توجه به آموزه‌های دینی خود، به خوبی متوجه هستند که این جانشین ذکور حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل است و نه اسحاق و نویسنده کتاب با توجه به آموزه‌های دینی و اعتقادی خود چنین نوشته است. یکی از وظایف مترجم در چنین موارد مهم و اعتقادی، ارائه یادداشت یا پاورقی است. مسلما مترجم در مورد نویسنده‌ی کتاب اطلاعات خوبی دارد و می‌تواند موضوع را شفاف سازی کند. مثلا بنویسد: پیروان فلان دین و آیین معتقدند که حضرت ابراهیم اسحاق را به قربانگاه برد. یا در فلان کتاب دینی و آیینی چنین آمده است. در این صورت خوانندگان کتاب، نسبت به مترجم اطمینان خاطر بیشتری پیدا می‌کنند و احساس مسوولیت مترجم برایشان بسیار ارزشمند خواهند بود.


نویسنده کتاب: استیو فولر

مترجم: محمدابراهیم محجوب



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۱
طاهره مشایخ

مردم به دست خود در بند کشیده می‌شوند

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ


     کاش حرف تنها بر سر آن یک نفر جبار بود. دیگر نیازی به جنگیدن با او نبود، شکست دادن او کاری نداشت، خود در هم می‌شکست اگر مردم تن به بندگی او نمی‌دادند. نباید چیزی از او باز می‌گرفتند، همین بس که دیگر چیزی به او وانمی‌گذاشتند. لازم نبود تلاشی کنند تا سودی ببرند، کافی بود که دیگر به خود زیانی نرسانند. پس خود مردمند که می‌گذارند جبار سرکوبشان کند و بدتر از آن اینکه سبب سرکوب خود هم می‌شوند زیرا اگر از بندگی دست می‌کشیدند از آن می‌رهیدند. مردم به دست خود در بند کشیده می‌شوند، خودشان گردن به یوغ می‌سپرند، و با پای خود به کشتارگاه می‌روند. بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن، خود مردمند که آزادگی را پس می‌زنند و بندگی پیشه می‌کنند. مردم خود به این ذلت تن درمی‌دهند و در طلب آن هم می‌دوند.


     منبع:  گفتار در بندگی خودخواسته/ اتیین دولابوئسی/ نشر گمان/ ص33


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۴
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(4) : تبلیغ ؟!؟

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ


   سرکار خانم سارا عرفانی زحمت کشیدند و یادداشت مرا در صفحه اجتماعی خود بازنشر دادند. چند نفر از مخاطبان ایشان هم برای من کامنت خصوصی گذاشتند که: چرا دارید کتاب ایشان را تبلیغ می‌کنید؟؟؟ چه سودی برای شما دارد؟؟؟ 

    

       لازم به ذکر است من اگر دنبال سود بودم که برای کتاب خودم (زنان دات آی‌تی و Modern Passages  ) تبلیغ می‌کردم. کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی! من به دنبال سود اخروی این تبلیغ هستم. معتقدم که اگر این کتاب مذهبی و دینی و یا هر کتاب و اثر دیگری بتواند بر روی کسی تاثیر مثبتی بگذارد، مسلما و بدون تردید اجر اخروی‌اش شامل من هم می‌شود؛ و این اجر اخروی و دنیوی حتی تا چندین نسل بعد از من هم ادامه دارد. به این مسئله اعتقاد قوی دارم. در مورد پنج شنبه فبروزه‌ای هم از لحاظ دینی و مذهبی تمام قد به احترامش می‌ایستم و از آن دفاع می‌کنم. تاکید می‌کنم از لحاظ دینی و مذهبی و کشش داستانی و به‌روز بودن آن.


    اخلاق بد دیگری هم دارم: وقتی کتاب خوبی می‌خوانم و یا مطلب جالبی یاد می‌گیرم و یا فیلم خوب و روانی می‌بینم دوست دارم برای تمام دنیا جار بزنم و بگویم: ایهاالناس من از این مطلب لذت بردم؛ بفرمایین سفره باز است، شما هم بفرمایین لقمه‌ای آماده کرده‌ام؛ فقط کافی است دهان مبارک را باز نموده و میل نمایید! ببینید چه گواراست! نوش جان روح و روان‌تان.

   در پست‌های بعدی به طور اختصاصی به نکات مبهم و سوال برانگیزِ پنج شنبه فیروزه‌ای خواهم پرداخت.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸
طاهره مشایخ


   با خواندن کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای تمام مدت حس می‌کردم نویسنده از دل من می‌گوید. انگار حرف‌های من دارد تکرار می‌شود؛ مخصوصا در مورد زیارت و کیفیت زیارت درست و اساسی.

   سرکار خانم سارا عرفانی با این کتاب سرمایه‌گذاری عظیمی کرده‌اند: از این به بعد هر یک از خوانندگان کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای که به مشهد مقدس مشرف شود و یا زیارت جامعه کبیره بخواند، حتما یاد خانم عرفانی با آنها همراه است و ایشان هم در زیارت خوانندگان شریک خواهند بود. این یعنی یک سرمایه‌گذاری دینیِ مدرن، یک عاقبت اندیشی بسیار زیرکانه. در واقع خانم عرفانی بازار بورس زیارت امام رضا(ع) را در انحصار خود درآورده‌اند و هر یک از خوانندگان این کتاب نیز، در حال مشارکت در این بازارِ سرمایه عظیم هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۳
طاهره مشایخ

مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۹ ب.ظ


    مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد. هر چه مارجان قطورتر و حجیم‌تر می‌شود، من بی‌جان‌تر و بی‌رمق‌تر.

هر کلمه‌ای که می‌نویسم تکه‌ای از وجودم کنده می‌شود. امروز بخش‌هایی از کودکی مارجان را نوشتم. کودکی‌های گذشته با کودکی‌های امروز خیلی فرق دارد. بچه‌های قدیم خیلی مظلوم و ستم‌دیده بودند. مخصوصا بچه‌های روستا. اگرچه بچه‌های امروز هم مشکلات خاص خود را دارند. مشکلاتی نظیر تنهایی، تنها در خانه بودن و از طبیعت و زندگیِ پاک دور بودن و ...

شما را به بخش‌هایی از کودکی مارجان دعوت می‌کنم:(نظردهی آزاد است)


   انگار کل محله اینجا بودند. توی قبرستان همه یک جا جمع شده بودند. مثل زمان‌هایی که کسی می‌مرد. حالا هم انگار یک نفر مرده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۹
طاهره مشایخ

اندیشه‌ها نیز زندگی مردم را نجات می‌بخشد

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ


    

   توما از کودکی، کلمه‌های "کمک کردن به اشخاص" را فقط در یک فعالیت ممکن می‌دید، و آن هم در کار پزشکی بود. آیا هرگز کسی از یک مقاله روزنامه، کمک گرفته است؟

 ..........................................

اندیشه‌ها نیز زندگی مردم را نجات می‌بخشد.

 

کتاب بار هستی اثر میلان کوندرا (ص234)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۳
طاهره مشایخ

بار هستی

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ


در حال خواندن کتاب بار هستی اثر میلان کوندرا هستم. این قسمت برایم جالب بود:


      در یک جامعه مرفه، افراد احتیاج به کار کردن با دست‌های خود ندارند و به فعالیت فکری می‌پردازند. دانشگاه‌ها بیش از پیش به وجود می‌آید و تعداد دانشجویان بیش از پیش زیاد می‌شود. آنها، برای فارغ‌التحصیل شدن، باید موضوع رساله خود را انتخاب کنند. تعداد موضوع‌ها بیشمار است، زیرا می‌توان درباره همه چیز و هیچ چیز تفسیر و بررسی کرد. بدین ترتیب دسته‌های کاغذ سیاه شده در آرشیوها به روی هم تلنبار می‌شود، جایی که از گورستان هم حزن انگیزتر است. فرهنگ در جمع کثیر فرآورده‌ها، در توده‌ای از علامت‌ها و در سرسام کمیت ناپدید می‌شود. باور کن، تنها یک کتاب ممنوع در کشورت، بیشتر از میلیاردها کلمه که دانشگاه‌های ما بیرون می‌ریزند، معنا و مفهوم دارد (131).


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۱
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(1)

يكشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ب.ظ


   امروز خواندن کتاب "پنج شنبه فیروزه‌ای" نوشته سرکار خانم سارا عرفانی به اتمام رسید. اگرچه معتقدم خواندن کتاب تمام نمی‌شود؛ بلکه یک شروع تازه است. به نظر من هر کتابی شروع یک زندگی است. یک زندگی تازه، یک بینش نو، یک جهان‌بینی جدید. یعنی اگر چنین نباشد که اصلا چرا باید کتاب بخوانیم؟ باید با خواندن کتاب تغییری در خواننده پدید آید.


   کتاب "پنج شنبه فیروزه‌ای" هم از این قاعده جدا نیست؛ بلکه به خاطر موضوع خاص کتاب بسیار هم تاثیرگذار است. این کتاب یک رمان دینی-مذهبی است. چند سال پیش هم از جناب آقای سیدمهدی شجاعی کتاب "کمی دیرتر" و "طوفان دیگری در راه است" خواندم و برایم همینقدر تاثیرگذار بود.


   "پنج شنبه فیروزه‌ای" اسفند ماه منتشر شد و در این مدت از طریق اینترنت و مخصوصا اینستاگرام در جریان مراسم رونمایی و نقدها و میزگردهای کتاب بودم. اما سعی می‌کردم اصلا پیگیر اخبار و جزییات نقدها نباشم تا با ذهنی پاک به استقبال کتاب بروم. در مورد فیلم هم دوست ندارم نقدها را بخوانم. تا قبل از خواندن یا تماشای فیلم، همین قدر که یک جمله در مورد موضوع فیلم یا کتاب بدانم برایم کافی است. دوست دارم آثار هنری را خودم کشف کنم؛ پیچ و مهره‌ و ساختار اثر هنری را خودم باید کشف کنم.


در مورد پنج شنبه فیروزه‌ای هم تقریبا همین را می‌دانستم: "داستان کتاب در مورد زیارت امام رضا علیه السلام است و یکی از شخصیت‌های داستان هم هم‌نام دخترم غزاله است!"


ادامه دارد...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۹
طاهره مشایخ

نمایشگاه کتاب از نگاه من

دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ب.ظ


    نمایشگاه کتاب را اینچنین برای خودم تصور می‌کنم:

  در یک غرفه در حال قدم زدن هستم. کتاب‌ها هر کدام صاف و مرتب در جای خود، در قفسه‌ها ایستاده‌اند: آماده برای من و شما، لقمه‌هایی حاضر و آماده برای ذهن من و شما؛ هر کدام از این کتاب‌ها پر از کلمات و اندیشه هستند؛ اندیشه‌هایی که یک نفر دیگر در جای دیگری از کره‌ی خاکی برای من و شما حاضر و آماده کرده است. سفره را پهن کرده، بسم الله. بفرمایین لقمه‌ای نوش کنیم. گوارای وجودمان. ان‌شاءالله خوبش جذب ذهنمان شود و بدش اصلا جذب نشود. کتاب متوسط هم باید باشد، تا کتاب‌های خوب خود را نشان دهند.

من چرخه‌ی کتاب را اینگونه می‌بینم:

   کشاورز نازنین گندم می‌کارد، هوا و آب و خاک دست به دست هم می‌دهند، گندم گل می‌کند، آسیابان گندم را آرد می‌کند، نانوا نان می‌پزد، آب و خاک و هوا، همه پاک بودند، پس این نان هم باید حلال باشد. اندیشمندی نان را می‌خورد، اندیشه‌اش شکوفا می‌شود. شکوفایی‌اش در کاغذ تجلی می‌یابد. اکنون در دست من و جلوی چشمان من قرار دارد. کتاب را دوست دارم. دوست روزهای تنهایی من. دوست بی‌ریای من. سنگ صبور من.

  

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۳۰
طاهره مشایخ