گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۹۴ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است


    زبان‌شناسی اجتماعی یا جامعه شناسی زبان شاخه‌ای از علم زبان‌شناسی است که به بررسی زبان و گونه‌های زبانی افراد جامعه می‌پردازد و چرایی و چگونگی فرم‌ها و تفاوت‌های زبانی را مورد بررسی قرار می‌دهد. عواملی نظیر سن، تحصیلات، طبقه اجتماعی، محل زندگی و ... در گوناگونی زبانی گویشوران تاثیر دارد. موضوعاتی نظیر واژگان، تلفظ و چگونگی صحبت و کلام گویشوران زبان و گویش‌ها در این شاخه از علم زبان شناسی می‌گنجد. جامعه شناسی زبان به ما می گوید که چگونه فرهنگ و عوامل اجتماعی بر زبان افراد تاثیر می گذارد. در این مطلب قصد دارم از منظر جامعه شناسی زبان اشاره کوچکی به برخی از ابهامات رمان پنج شنبه فیروزه‌ای داشته باشم.


   تقریبا ابتدای رمان در قسمت پیش درآمد، وجود برخی کلمات تابو(بیکینی) و رفتارهای کلامی زشت و زننده دانشجویان در محیط کلاس(صحبت از بوی ادکلن) برایم سنگین بود. انگار توی ذوقم خورده بود که چرا باید این کلمات و مضامین در داستان وارد شود. البته این را به فال نیک می‌گیرم. این توی ذوق خوردن یعنی هنوز این چیزها با وجود فراوانی‌ش برای من آنقدر عادی نشده که به راحتی از کنارش بگذرم. هنوز به من برمی‌خورد این رفتارهای ناهنجار و برخی بی‌بندوباری‌ها در میان قشر دانشجو و بیانش در یک کتاب که شهرتش نسبتا دینی-مذهبی است. اما باید قبول کرد که این بخشی از واقعیت جامعه عمومی و جامعه علمی و دانشگاهی ماست. در این سال‌های تدریس، بارها شاهد انواع این رفتارها بوده‌ام(مخصوصا این اواخر): دست دادن و کناربه کنار هم راه رفتن و خنده‌های بلند دختروپسرها در راهروها و حتی سر کلاس و نوع حرف زدن و کاربرد کلمات تابو و هنجارشکنی‌های کلامی. بارها از کنار کلاس‌هایی گذشته‌ام که فقط یک دختروپسر کنار هم نشسته اند و یا دو دخترو یک پسر و یا دو پسر و یک دختر و خلاصه انواع مثلث عشقی و دیگر اشکال هندسی! تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.


    بنابراین وجود کلمات و اصطلاحات مربوط به تکنولوژی و موبایل و اینترنت و اصطلاحات رایج بین جوانان نظیر فیک و برند و غیره و همچنین تابوشکنی کلامی در کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای کاملا منطقی است: سرکار خانم سارا عرفانی، نویسنده کتاب، برای نشان دادن وضعیت جوانان در جامعه و ارتباطات فعلی آنان دست به دامن کلمات و مفاهیم تابو هم شده است که البته جامعه شناسی زبان وجود این تابوشکنی‌ها را توجیه می‌کند: این ناهنجاری‌ها بخشی از جامعه نوجوانان و جوانان است. به عبارتی می‌توان گفت زبان کودکان، نوجوانان و جوانان و به طور کلی زبان نسل فعلی خیلی پاکیزه و یک‌دست نیست؛ زبانی است که هم تابوشکنی فراوان دارد و هم پر از واژه‌های خارجی و مربوط به تکنولوژی است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(5): کتاب در خدمت کتاب!

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۱ ب.ظ


   رامبد جوان در برنامه خندوانه از مسعود فراستی می‌پرسد: در ده سال گذشته فیلم عالی داریم؟ می‌گوید: نداریم! جوان با تعجب می‌پرسد: در 20 سال، 30 سال گذشته؟ و همچنان مسعود فراستی بسیار محکم پاسخ می‌دهد: نداریم! فیلم عالی نداریم!

   مسعود فراستی از دید خود به عنوان منتقد مطرح و جنجالی و با توجه به تحصیلات و تجارب خود در زمینه نقد و فیلم این چنین نظر می‌دهد. شاید به نظر من و شما بتوان چندین فیلم خوب و عالی را مثال زد.


   در عرصه‌های دیگر هنر هم همین طور است. هنر از ذهن و اندیشه‌ی هنرمند می‌جوشد و حواس مخاطب نیز آنها را دریافت می‌کند: با چشم و گوش و لامسه و ... . وقتی سرچشمه‌ی هنر اندیشه است و مقصد هم اندیشه‌ی مخاطب، پس اینجا با تضاد و گوناگونی سلایق سروکار داریم. شجریان برای عده‌ای می‌شود مرد موسیقی ایران و محسن یگانه برای گروهی دیگر. فهیمه رحیمی می‌شود بهترین بانوی رمان نویس برای نسل نوجوان و جوان و رضا امیرخانی برای گروهی دیگر؛ فردوسی می‌شود بزرگ‌مردِ پارسی زبان ایران و همین شاهنامه نویس قَدَر برای عده‌ای دیگر عجیب و غریب و کهنه!


    در برخورد با آثار هنری، ما با گوناگونی و تنوعِ اندیشه‌ها، افکار، سلایق و تجارب شخصی مخاطب روبرو هستیم. برخی از مخاطبان کمال‌گرا هستند و همیشه منتظر یک چیز عالی و برترین‌ها هستند که البته از قضا این اثر عالی و برترین هم هیچ وقت متولد نمی‌شود!


   در مورد پنج شنبه فیروزه‌ای، همچنان از لحاظ دینی و مذهبی تمام قد به احترامش می‌ایستم و از آن دفاع می‌کنم. تاکید می‌کنم از لحاظ دینی و مذهبی و کشش داستانی و به‌روز بودن آن. اما این دفاعِ تمام قد به این معنا نیست که این اثر عاری از نقاط ضعف می‌باشد؛ که اگر کسی در مورد ادبیات و هنر چنین فکر کند، دچار اشتباه اساسی شده است؛ چرا که ادبیات و هنر تمامی و غایت ندارد. اگر بگوییم این اثر کمال و تمام است که دیگر باید اندیشه را تعطیل کرد، درِ دانشگاه‌ها و کتابخانه‌ها را تخته کنیم و دیگر اندیشه و تفکر هم نکنیم! چون دیگری برای ما تمام و کمال فکر کرده و تفکر و خلاقیت و هنر را به اتمام رسانده و دیگر چیزی کفِ دیگ هنر نمانده است!


   ویژگی هنر همین است: تنوع و بازبینی و بازنگری و بازاندیشی. برای همین است که از کلاسیک‌های جهان فقط یک عنوان فیلم و تاتر نداریم: هر کارگردان از زاویه نگاه خود به اثر هنری می‌اندیشد: همچنان هملت و شاه لیر و ... با کارگردانان مختلف دارد اجرا می‌شود.


    سرکار خانم سارا عرفانی موضوع بسیار مهمی را درونمایه رمان خود قرار دادند که از این نظر بسیار قابل تقدیر است. موضوع زیارت و کیفیت آن و معرفی زیارت جامعه کبیره در رمان و نیز ارایه بحث حجاب با ریزه‌کاری‌های آن(غزاله با روسری و گیره روسری‌اش خیلی درگیر است) و حجاب مرتب و شکیل(سِت بودن گیره روسری با رنگ آن)، کار بسیار ارزنده‌ای است. همچنین معرفی کتاب "ادب فنای مقربان" نیز بسیار مفید بوده است. خواننده پیگیر و دقیق با استفاده از اینترنت به دنبال کتاب ادب فنای مقربان می‌رود و در این جستجو با آیت الله جوادی آملی و دیگر آثار هم آشنا می‌شود. اینجاست که رمان‌خوانی در خدمت معرفی کتاب و ترویج کتاب‌خوانی قرار می‌گیرد: کتاب در خدمت کتاب؛ هنر رمان در خدمت کتاب و کتابخوانی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۱
طاهره مشایخ

یادداشتی برای مترجم: اسماعیل یا اسحاق؟

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ


در صفحه 25 کتاب "علم" از مجموعه تجربه و هنر زندگی از نشر گمان چنین آمده است:


    "سرچشمه این اندیشه کاملا خاص است و برمی‌گردد به ابراهیم که نامش در کتاب آسمانی آمده و او کسی بود که فرزندی نداشت و پیرانه‌سر در پاسخ به ندایی از سوی خداوند زادبومش را پشت سر گذاشت و در سرزمینی ناشناخته فرود آمد و زندگی از سر گرفت و حتی فرزندانی یافت. ولی همان ندا به او گفت جانشین ذکورش اسحاق را فدا کند و او بار دیگر لبیک گفت تا اینکه در آخرین دم به او گفته شد قربانی گوسفندی کافی است."

   خوانندگان فارسی زبان کتاب با توجه به آموزه‌های دینی خود، به خوبی متوجه هستند که این جانشین ذکور حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل است و نه اسحاق و نویسنده کتاب با توجه به آموزه‌های دینی و اعتقادی خود چنین نوشته است. یکی از وظایف مترجم در چنین موارد مهم و اعتقادی، ارائه یادداشت یا پاورقی است. مسلما مترجم در مورد نویسنده‌ی کتاب اطلاعات خوبی دارد و می‌تواند موضوع را شفاف سازی کند. مثلا بنویسد: پیروان فلان دین و آیین معتقدند که حضرت ابراهیم اسحاق را به قربانگاه برد. یا در فلان کتاب دینی و آیینی چنین آمده است. در این صورت خوانندگان کتاب، نسبت به مترجم اطمینان خاطر بیشتری پیدا می‌کنند و احساس مسوولیت مترجم برایشان بسیار ارزشمند خواهند بود.


نویسنده کتاب: استیو فولر

مترجم: محمدابراهیم محجوب



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۱
طاهره مشایخ

بلاگفا؛ کتاب سوزی مدرن! !BLOGFA: The Modern Book Burning

يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ب.ظ


   در طول تاریخ بشریت، انسان‌ها اندیشه‌ها و احساسات خود را بر روی دیوار غارها، درخت‌ها، پوست آهو و کاغذ و کتاب ثبت کردند و از آنها حفاظت کردند تا به دست آیندگان برسد. با این حال، بلاهای زیادی بر سر اطلاعات و مکتوبات بشری آمده و کتاب سوزی‌ها و کتاب دزدی‌های بسیاری نیز رخ داده است. چه بسیار مردمان که از ترس حاکمانِ زمان کتاب‌های ارزشمند را زیر خاک مدفون کرده‌اند و یا در چاه انداخته‌اند.

    صنعت چاپ، کتاب و دفتر خاطرات راهی است برای ثبت اطلاعات، خاطرات، روزمرگی‌ها و لحظه‌های ناب زندگی و حالا بیش از یک دهه است که بشر اطلاعات و خاطرات و افکارش را در وب‌سایت‌ها ثبت می‌کند. افراد بسیاری هم مثل من و شما دچار پدیده بلاگفا شدیم و در محضرش برای خودمان وبلاگ درست کردیم. چه روزهایی بود؛ یادش به‌خیر. هر روز به وبلاگ‌مان سر می‌زدیم و تروخشکش می‌کردیم؛ قالبش را عوض می‌کردیم. لازم است به خاطر روزهای خوش خدمت رسانی به ما وبلاگ‌داران، از بلاگفا تشکر و قدردانی داشته باشم.

   اما همین جناب بلاگفا ماهی یک بار بدون اطلاع رسانی دچار اختلال می‌شد. تحمل می‌کردیم. کم کم از ارائه امکانات به مشتریانش دریغ می‌کرد باز هم دم نزدیم. این اواخر لینک‌دهی از دیگر سیستم‌ها امکان نداشت، باز هم دم نزدیم.

   حالا بیشتر از یک ماه است که نه تنها به صفحه مدیریت وبلاگ‌مان دسترسی نداریم بلکه آرشیو وبلاگ‌مان هم از دسترس خارج است.

   جناب بلاگفا، اطلاعات من کو؟ پست‌های من کجاست؟ برای هر کدام زحمت‌ها کشیده‌ام. مطالب من کو؟ چه بلایی سر وبلاگ من، بچه دوم من، آمده است؟

   این کشور خارجی همچنان در تعطیلات به سر می‌برد؟!؟

   جناب بلاگفا، شما ما وبلاگنویسان و تمام دوستان وبلاگی را دربه‌در کردی. دلم برای کامنت‌های دوستان وبلاگی و آرشیوم تنگ شده است.

   این روزها بارها مطلبی را جستجو کردم و با در بسته روبرو شدم؛ چرا که بخشی از نتایج جستجو در آرشیو وبلاگ‌های مربوط به بلاگفا موجود است.


همچنان امیدوارم. امید چیز خوبی است.


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۴
طاهره مشایخ

مردم به دست خود در بند کشیده می‌شوند

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ


     کاش حرف تنها بر سر آن یک نفر جبار بود. دیگر نیازی به جنگیدن با او نبود، شکست دادن او کاری نداشت، خود در هم می‌شکست اگر مردم تن به بندگی او نمی‌دادند. نباید چیزی از او باز می‌گرفتند، همین بس که دیگر چیزی به او وانمی‌گذاشتند. لازم نبود تلاشی کنند تا سودی ببرند، کافی بود که دیگر به خود زیانی نرسانند. پس خود مردمند که می‌گذارند جبار سرکوبشان کند و بدتر از آن اینکه سبب سرکوب خود هم می‌شوند زیرا اگر از بندگی دست می‌کشیدند از آن می‌رهیدند. مردم به دست خود در بند کشیده می‌شوند، خودشان گردن به یوغ می‌سپرند، و با پای خود به کشتارگاه می‌روند. بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن، خود مردمند که آزادگی را پس می‌زنند و بندگی پیشه می‌کنند. مردم خود به این ذلت تن درمی‌دهند و در طلب آن هم می‌دوند.


     منبع:  گفتار در بندگی خودخواسته/ اتیین دولابوئسی/ نشر گمان/ ص33


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۴
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(4) : تبلیغ ؟!؟

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ


   سرکار خانم سارا عرفانی زحمت کشیدند و یادداشت مرا در صفحه اجتماعی خود بازنشر دادند. چند نفر از مخاطبان ایشان هم برای من کامنت خصوصی گذاشتند که: چرا دارید کتاب ایشان را تبلیغ می‌کنید؟؟؟ چه سودی برای شما دارد؟؟؟ 

    

       لازم به ذکر است من اگر دنبال سود بودم که برای کتاب خودم (زنان دات آی‌تی و Modern Passages  ) تبلیغ می‌کردم. کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی! من به دنبال سود اخروی این تبلیغ هستم. معتقدم که اگر این کتاب مذهبی و دینی و یا هر کتاب و اثر دیگری بتواند بر روی کسی تاثیر مثبتی بگذارد، مسلما و بدون تردید اجر اخروی‌اش شامل من هم می‌شود؛ و این اجر اخروی و دنیوی حتی تا چندین نسل بعد از من هم ادامه دارد. به این مسئله اعتقاد قوی دارم. در مورد پنج شنبه فبروزه‌ای هم از لحاظ دینی و مذهبی تمام قد به احترامش می‌ایستم و از آن دفاع می‌کنم. تاکید می‌کنم از لحاظ دینی و مذهبی و کشش داستانی و به‌روز بودن آن.


    اخلاق بد دیگری هم دارم: وقتی کتاب خوبی می‌خوانم و یا مطلب جالبی یاد می‌گیرم و یا فیلم خوب و روانی می‌بینم دوست دارم برای تمام دنیا جار بزنم و بگویم: ایهاالناس من از این مطلب لذت بردم؛ بفرمایین سفره باز است، شما هم بفرمایین لقمه‌ای آماده کرده‌ام؛ فقط کافی است دهان مبارک را باز نموده و میل نمایید! ببینید چه گواراست! نوش جان روح و روان‌تان.

   در پست‌های بعدی به طور اختصاصی به نکات مبهم و سوال برانگیزِ پنج شنبه فیروزه‌ای خواهم پرداخت.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸
طاهره مشایخ


   با خواندن کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای تمام مدت حس می‌کردم نویسنده از دل من می‌گوید. انگار حرف‌های من دارد تکرار می‌شود؛ مخصوصا در مورد زیارت و کیفیت زیارت درست و اساسی.

   سرکار خانم سارا عرفانی با این کتاب سرمایه‌گذاری عظیمی کرده‌اند: از این به بعد هر یک از خوانندگان کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای که به مشهد مقدس مشرف شود و یا زیارت جامعه کبیره بخواند، حتما یاد خانم عرفانی با آنها همراه است و ایشان هم در زیارت خوانندگان شریک خواهند بود. این یعنی یک سرمایه‌گذاری دینیِ مدرن، یک عاقبت اندیشی بسیار زیرکانه. در واقع خانم عرفانی بازار بورس زیارت امام رضا(ع) را در انحصار خود درآورده‌اند و هر یک از خوانندگان این کتاب نیز، در حال مشارکت در این بازارِ سرمایه عظیم هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۳
طاهره مشایخ

هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ


    دخترم دیروز امتحان ادبیات فارسی داشته. امتحان استانی بود. حالا امروز صبح وقتی دید در حال تایپ خیلی کلافه هستم و نمی‌دانم با خودم چندچندم، آمده کنارم نشسته، می‌گوید: مامان، می‌دونستی جلال آل احمد در مورد نیما یوشیج گفته: «هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله سال‌ها بسته ماند*»؟

گفتم: یعنی کسی قدرش را ندانست؟

ذوق‌زده میگه: از کجا فهمیدی؟

گفتم: خوب، صدف و مروارید کنایه از همین مفهوم است.

گفت: مامان، با این جمله یاد تو افتادم. کسی قدر تو رو نمی‌دونه. کتابهات ...( و حرفش را خورد)

گفتم: یعنی من کج و کوله‌ام؟

گفت: نه. کج و کوله استعاره از جامعه است!

بعد می‌رود دفترش را می‌آورد و برایم می‌خواند: "منظور از صدفِ کج و کوله می‌تواند روزگار ناسازگار نیما باشد که قدر کار ارزنده نیما را ندانست!"

ای دل غافل، دخترم هم مثل خودم کله‌ش بوی قورمه سبزی میده! 


   نکته مهم : این یک اصل روانشناختی است؛ والدین از نظر فرزندانشان همیشه بهترین‌ها هستند و بچه‌ها دوست دارند آنها را قهرمان ببینند. حالا من قهرمان دخترم هستم. همین برای من بس است.


* کتاب ادبیات فارسی/ سال اول دبیرستان/ ص 153


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۴
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(2) : مواد خام رمان

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ


    نویسنده برای نوشتن رمان و داستان نیاز به مواد اولیه و خام دارد تا بتواند محصول نهایی که نامش رمان است تحویل خواننده دهد. خالق رمان مواد خام را در تنور سلیقه و ذوق ادبی‌اش می‌پزد و شاخ و برگ به آن می‌دهد و با آرایه‌های ادبی تزیینش می‌کند و سرانجام در ویترین نگاه خواننده قرار می‌دهد. کار نویسنده از جهات مواد خام و اولیه شباهت بسیاری به کار آشپزی دارد: آشپز هم مواد اولیه دارد و باید از این مواد خام، غذایی برای خورندگان طبخ کند. غذایی که مناسب سن و ذائقه و نیاز بدنی خورنده باشد. گاهی مواد اولیه یکسان است، اما غذا و محصول نهایی دو آشپز بسیار متفاوت. در خیلی از موارد هم مواد خامِ آشپزها متفاوت است و مسلما غذای طبخ شده هم یکسان نخواهد بود. اما چه خوب می‌شود که آشپز مواد اولیه‌ی سالم و تازه انتخاب کند و غذایی خوشمزه‌، سالم و خوش رنگ و بو بپزد. و این همان کاری است که نویسندگان باسلیقه انجام می‌دهند: کتابی سالم و خوش رنگ و بو و مناسب با نیاز جامعه امروز.


    مواد خامِ رمان و داستان معمولا شامل تجارب شخصی نویسنده، تخیلات و توهمات، موضوعات اجتماعی-فرهنگی-سیاسی، ادبیات و شخصیت‌ها و حوادث تاریخی و اتفاقات روز می‌باشد. بر همین اساس، رمان پنج شنبه فیروزه‌ای توانسته شالوده و ستونش را بر پایه مواد خامِ اصولی و نیاز جامعه امروز بنا کند. به عبارتی رمان پنج شنبه فیروزه‌ای یک رمان "به‌روز" است و سرکار خانم سارا عرفانی این رمان را براساس نیازها و موضوعات جامعه فعلی ما نگاشته اند. به گمانِ نگارنده این سطور، موارد زیر می‌تواند بخشی از مواد خام و اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای باشد:


  *  تجارب شخصی نویسنده، مهمترین منبع نوشتن رمان پنج شنبه فیروزه‌ای می‌باشد. همه‌ی ما شیعیان حداقل سالی چند بار شخصا مشرف به زیارت امام‌زاده‌ها، شاه عبدالعظیم، ابن بابویه و دیگر اماکن مقدسه می‌شویم. حال بگذریم از بسیاری افراد که حتما باید سالی یک بار چشمشان به ضریح حرم امام رضا(ع)، ضریح حرم امام حسین(ع) و بین الحرمین، نجف و سامرا و کاظمین روشن شود. از قبرستان بقیع چیزی نمی‌نویسم که دلمان ریش می‌شود. ماده خام اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای، عمل زیارت و آداب زیارت است که از همان ابتدای طفولیت همه شیعیان با آن سروکار دارند: وقتی با بچه‌ها به امام‌زاده‌ها و اماکن مقدسه می‌رویم در گوششان می‌خوانیم که درودیوار این فضا را ببوسند و البته خودشان با چشمان خود شاهد هستند که پیروجوان چطور دست به سینه و در کمال ادب وارد این فضاها می‌شوند و حتی به هنگام خروج نیز به امام‌زاده پشت نمی‌کنند. اعیاد و مراسم عزاداری‌ها با زیارت گره خورده است. شیعه با زیارت زندگی می‌کند. ادبیات شفاهی و تعارفات زبانی بسیاری در خصوص زیارت داریم. مثلا:

سال نو: دوست داریم سال نو را با زیارت شروع کنیم و برای هم آرزوی زیارت مکان‌های مقدسه را داریم.

لباس نو: ان‌شاءالله با این لباس بروی زیارت.

خانه‌ی نو: ان‌شاءالله سفره زیارت بیندازی.

دعای خیر: ان‌شاءالله بروی زیارت.

آرزو و آمال: همه آرزوی زیارت داریم. همیشه بخشی از پس‌اندازمان را برای زیارت کنار می‌گذاریم(حداقل در گذشته چنین بوده)

مسلما نویسنده کتاب تجارب و مشاهدات بسیاری از زیارت امام رضا(ع) داشته اند و در نگارش کتاب از آن بهره گرفته اند. 


  *  اعتقادات شیعه در مورد زیارت و آداب زیارت و مخصوصا زیارت جامعه کبیره، و تفسیر و ترجمه آن بخش مهمی از مواد خام رمان پنج شنبه فیروزه‌ای است. نویسنده در قسمت‌های مختلف از این مواد خام بهره برده و توانسته کتاب را با عبارات این زیارت مهم شیعه آراسته کند.


  *  آموزه‌های دینی و جنبه‌هایی از عرفان و چگونگی ظهور عرفان در سطح جامعه و زندگی روزمره نیز جزو مواد خام این رمان می‌باشد که نویسنده زیرکانه در قسمت‌هایی ازداستان متجلی‌شان کرده است.


  *  مسایل مهم روز از قبیل مشکلات ازدواج جوانان، ارتباطات آنان در دانشگاه و جامعه، رفتارها، هنجارها و ناهنجاری‌های موجود در دانشگاه و ارتباطات مجازی نظیر پیامک و ایمیل و شبکه‌های اجتماعی نیز بخش مهمی از مواد خام این کتاب است. زندگی دانشجویی و ارتباطات نسل جوان، سبک زندگی، زبان و عبارات امروزی جوانان و نوع پوشش و حجاب نیز مواد اولیه‌ی خوبی برای رمان تشکیل داده اند.

 

   هر یک از موارد ذکر شده بسیار موجز و خلاصه بیان شده و مسلما در مورد هر یک، مخصوصا آخرین مورد، می‌توان به تفصیل صحبت کرد.

ادامه دارد....

    پنج شنبه فیروزه‌ای(1)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۶
طاهره مشایخ

مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۹ ب.ظ


    مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد. هر چه مارجان قطورتر و حجیم‌تر می‌شود، من بی‌جان‌تر و بی‌رمق‌تر.

هر کلمه‌ای که می‌نویسم تکه‌ای از وجودم کنده می‌شود. امروز بخش‌هایی از کودکی مارجان را نوشتم. کودکی‌های گذشته با کودکی‌های امروز خیلی فرق دارد. بچه‌های قدیم خیلی مظلوم و ستم‌دیده بودند. مخصوصا بچه‌های روستا. اگرچه بچه‌های امروز هم مشکلات خاص خود را دارند. مشکلاتی نظیر تنهایی، تنها در خانه بودن و از طبیعت و زندگیِ پاک دور بودن و ...

شما را به بخش‌هایی از کودکی مارجان دعوت می‌کنم:(نظردهی آزاد است)


   انگار کل محله اینجا بودند. توی قبرستان همه یک جا جمع شده بودند. مثل زمان‌هایی که کسی می‌مرد. حالا هم انگار یک نفر مرده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۹
طاهره مشایخ