گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

سلوچ کجایی! دقیقا کجایی!

جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ب.ظ


#جای_خالی_سلوچ. 📚


سُلوچ کجایی! دقیقا کجایی!

نبودی سُلوچ! و قصه‌ای آغاز شد. برخی داستان‌ها با ورود شخصیت شروع می‌شود؛ اما رمان دولت‌آبادی دقیقا صبح روزی که سلوچ رفته بود آغاز می‌شود. داستانِ بهت و حیران یک زن و بی‌سرپرستی سه نوجوان از همان لحظه‌ای آغاز می‌شود که سلوچ سایه‌اش را از خانه کند و رفت. فقدان یک مرد همیشه‌ی تاریخ حوادث بسیاری را می‌آفریند که این بار دستمایه رمان جای خالی سلوچ دولت‌آبادی می‌شود.

دولت‌آبادی جای خالی سُلوچ را در چهار بخش نوشته است. افتتاحیه رمان، خواننده را یاد افتتاحیه پیرمرد و دریای ارنست همینگوی می‌اندازد. قدرت رمان‌نویسی دولت‌آبادی در همان جمله‌های آغازین رخ می‌نماید و با بیان شخصیت‌ها و مسئله داستان تکلیف خواننده روشن می‌شود:

«مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچه‌ها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر.»  

خلاصه داستان از این قرار است که سُلوچ، پدر خانواده که دیگر تاب تحمل فقر و بیکاری را نداشته همسر و فرزندانش را ترک می‌کند و مرگان صبح که از خواب برمی‌خیزد شوهرش را نمی‌بیند. ابتدا گیج و منگ است و خودش را به بی‌تفاوتی می‌زند. بعد کم کم درمی‌یابد که هنوز سلوچ را دوست دارد. برای یک لقمه نان هر کاری می‌کند؛ از قبیل سفیدکاری خانه مردم تا خدمت در مراسم عزا و عروسی. در این میان نیش و کنایه اهالی و دو پسرش را نیز به جان می‌خرد. عباس و اَبراو با هم نمی‌سازند و هر کدام ساز خودشان را می‌زنند. ابراو گاهی یاد پدرش می‌افتد و در موردش پرس و جو می‌کند. عباس اما بی‌خیال است و دنبال قمار و خلاف می‌رود که دردسرهایی برای مرگان درست می‌کند. مرگان از شدت فقر و نداری مجبور می‌شود در عوض سر کار رفتن پسرها دخترش هاجر را در نوجوانی به علی گناو که زن افلیج دارد شوهر دهد. نبود مرد در خانه و به حساب نیاوردن عباس و ابراو راه را برای مزاحمت‌های مردهای حریص(کربلایی دوشنبه و سردار) باز می‌کند. عباس شتربانی شترهای سردار را می‌پذیرد، اما با یکی از شترها درگیر می‌شود و ترسش باعث پیری و سفید شدن موهایش می‌شود. از طرفی بر اساس اصلاحات ارضی شاهنشاهی، کدخدا و بزرگترهای روستا زمین‌های خدازمین را می‌فروشند و عملا مرگان و دیگران زمینی برای کشت ندارند. فلاکت و بی‌زمینی باعث می‌شود مرگان دختر پا به ماه و پسر بزرگش را بگذارد و به همراه ابراو و برادرش به جایی مثل معدن کوچ کند که می‌گفتند سلوچ را دیده‌اند.

جای خالی سلوچ که رمانی رئال و واقع‌گراست دومین رمان محمود دولت‌آبادی می‌باشد که سال56 بعد از آزادی نویسنده از زندان ساواک در 70 روز نوشته شده است. اگرچه سیاه‌نمایی و گزنده بودن و تلخی جای خالی سلوچ زیاد است، اما آیا می‌توان گفت زندگی یک خانواده با سه فرزند در نبودِ پدر شیرین خواهد بود؟ آیا ما جامعه خود را نمی‌شناسیم که چگونه عده‌ای انگشت‌شمار برای زنی تنها نقشه می‌کشند؟ به هر جهت می‌توان گفت دولت‌آبادی جامعه روستایی آن زمان را خوب می‌شناخته و تقریبا رنج‌نامه و دردنامه‌ای از اوضاع آن زمان ترسیم کرده، هر چند تلخ و گزنده. 

صحنه‌های مهم و تاثیرگذار رمان جای خالی سلوچ از قرار زیر است:

سالار به دنبال بدهی‌اش آمده و چارتکه مس و تاسی که برادر مرگان جهیزیه‌اش کرده عوض طلب می‌خواهد و سر آن بین خانواده سلوچ و سالار دعوا و نزاع می‌شود.

علی گناو در حال کندن قبر مادرش از دختر مرگان خواستگاری می‌کند.

مرگان هاجر، دختر دوازده ساله‌اش را برای شب عروسی آماده می‌کند.

شتربانی عباس و مست شدن یکی از شترها که منجر به فرار و پناه گرفتن عباس در چاه می‌شود. جدالش با شتر و نهایتا مار باعث پیری و سفیدی موهایش می‌شود.

مرگان در زمین‌های خدازمین گودالی قبر مانند درست کرده بود و به همراه عباس می‌خواست مانع کار مامور ثبت احوال و تراکتور شود. از آن طرف ابراو بعد از دشنام و ناسزا گفتن به مادرش می‌خواست با تراکتور رو به مرگان یورش برد.

یکی از شترهای سردار داخل چاه مادر افتاده و اهالی روستا می‌خواهند با ریسمان و طناب آن را از چاه بیرون بیاورند. و آخر سر هم نشد که شتر را درسته از چاه بدر بکشند.

مرگان باروبنه‌اش شامل چارتکه پیراهن و یک کفن را بست و به همراه ابراو در پی مولا امان شد به قصد ولایتی که سلوچ را آن جاها دیده‌اند.

📚

#جای_خالی_سلوچ

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۲۲
طاهره مشایخ

زن

نقدکتاب

کتاب

نظرات  (۱)

یه لحظه فکر کردم منو صدا زدیم :))
پاسخ:
😊😎😍

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی