وقتی
در رشتهای تحصیل میکنیم یا در زمینهای مهارت داریم، خودبهخود نگاهمان به دنیای
پیرامون تغییر میکند و جهان را شبیه بقیه نمیبینیم؛ بلکه از دریچه چشم و جهانبینی
خودمان به پدیدهها توجه میکنیم.
حکایتِ
منِ مثلا زبانشناس هم از این مقوله مستثناء نیست. اکثرا به زبان و واژههای
دیگران توجه میکنم. کتاب، فیلم، موسیقی و حتی پیامهای بازرگانی هم از تیررس نگاه
ذرهبین و زبانشناسانهام دور نیستند.
تاکنون
هشت قسمت از سریال خوشساخت شهرزاد را تماشا کردهام. داستان سریال مربوط به دهه
سی شمسی است. یعنی بیش از نیم قرن! مکانها مربوط به تهران قدیم است و در شهرک
سینمایی فیلمبرداری میشود. رفتارهای اجتماعی، لباس و خوراک شخصیتها نیز همرنگ
تهرانِ دهه سی شده است: معماری خانهها، آشپزخانه در زیرزمین، استفاده از دیگهای
مسی، غذای قدیمی کوفته سر سفره و ...
از
همهی این زیباییهای بصری که بگذریم، منِ زبانشناس از دریچه نگاه خودم به فیلم و
شخصیتها توجه میکنم.
دیالوگهای
بازیگران سریال شهرزاد برایم خیلی جالب است. مخصوصا اصطلاحات تهران قدیم در کلام
شیرین و یا بزرگ آقا. دیالوگهای شیرین پر از اصطلاحات و ضربالمثلهای قدیمی و
مرکب اَتباعی* است.
نکتهای
که نظرم را جلب کرد مربوط به قسمت هشتم میباشد. در دقایق آخر فیلم، پرستار به
قباد مژده پدر شدن میدهد و قباد در جواب میگوید: یعنی زن من باردارِ؟
انتظار
داشتم بگوید: آبستن یا حامله. بعید میدانم کلمه "باردار" آن زمان مرسوم
بوده باشد!؟!
زبان
آدمی مدام در حال تغییر و تحول است. اتفاقات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی زبان
تاثیرات زیادی دارد. در واقع میتوان گفت زبان به نوعی موجود زنده محسوب میشود که
با تغییر و تحولِ کاربرش که همان آدمیزاد میباشد متحول میشود.
مرکب اَتباعی: به ترکیبهایی که در آنها لفظ دوم اغلب بیمعنا
است و برای تاکید لفظ اول میآید مرکب اَتباعی یا اَتباع میگویند؛ مانند: خرت و
پرت.