گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

نقش چای در ارتباطات!

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ب.ظ


یک سینی چایِ لبدوزِ لب‌سوزِ لبریزِ تازه دمِ محلی

که عطرش هوش از سر ببرد

بردار و بیا روبرویم بنشین

و باب گفتگو را آغاز کن

چای بهانه خوبی است برای من و تو

تا زل بزنیم به چشمان هم

 

اگر برای سخن گفتن تکلف داری

از چشمانت حرفها را می‌خوانم

واژه‌ها جلوی چشمانم رژه می‌روند

فقط چشمانت را باز بگذار


پ. ن: موسیقی زمینه هم "افسار" محسن چاووشی باشد. دیگر چه می‌خواهی!؟


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۴:۵۱
طاهره مشایخ

داستان یک زن

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۲ ب.ظ


    حتما باید رژیم داشته باشین و شکمو هم باشین تا بفهمین وقتی آدم ناراحت میشه و بلافاصله پشت بندش میره سر یخچال یعنی چی!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۲
طاهره مشایخ

این روزها

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۲۸ ب.ظ


این روزها سفت و سخت مشغولِ زندگی هستم.


تصحیح اوراق دانشجویان

امتحانات دخترم Reading a Book

کار زیاد همسرم  Computer

کارهای تمام نشدنی خانه 

سر به سر گذاشتن با بازیگرها و نابازیگرها، تماشاگران و تماشاگرنماهای میدانِ زندگی  

و به سامان رساندن مارجان Computer

 

نوشتن مارجان تمام شده. اما دچار وسواس شدم. البته این وسواس خوب است. تمام روز در حال نوشتن و بازخوانی و بازنویسی و ویرایش مارجان هستم. دست و گردنم حسابی درد گرفته. اما کار باید تمام شود. فکر می‌کنم یک ماه دیگر تمام شود.

در این میان کتاب هم می‌خوانم: عقاید یک دلقک، دختر شینا و شارون و مادرشوهرم. Reading a Book

 

خیلی خسته‌ام. شدیدا نیازمند سفر هستم. 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۸
طاهره مشایخ

بعد از شانزده سال

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ


    امروز پنجشنبه 10 دی 1394، ساعت پنج عصر، تعدادی از دانشجویان مترجمی زبان انگلیسی دانشگاه آزاد رشت، ورودی74، بعد از شانزده سال همدیگر را در کافه رادیو زیارت کردند.

    من هم یکی از این میان بودم. آنقدر ذوق داشتم که حد نداشت. از این جمع آنقدر انرژی گرفتم که تمام مسیر را تا خانه پیاده آمدم. (مسیر خیلی طولانی است!)

تازه یک هفته است که در تلگرام، نفر به نفر و به صورت شبکه‌ای همدیگر را پیدا کردیم.

    امروز وقتی در بین این گروه بودم، برایشان گفتم که حس من به آنها و این قرار، با حس تک تک‌شان فرق دارد. من در اولین سال غربت، در دانشگاه با این دوستان آشنا شدم. چهار سال با هم درس خواندیم و واقعا دانشجو بودیم.

یادش بخیر

   

   قرار امروز از اتفاقات خوب این روزها بود. بعد از مدتها غصه و گرفتاری و ... بالاخره امروز دو ساعتی برای خودم بودم. بدون هجوم فکروخیال‌های همیشگی.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۲۲:۰۲
طاهره مشایخ

شرحِ شرحِ دل...

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۲ ب.ظ

نیامدی

دلم خون شد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۲:۰۲
طاهره مشایخ

شرحِ دل

يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ


دل من رنگِ خون می‌شود

اگر تو نیایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۵
طاهره مشایخ

کمی زبان‌شناسی: شهرزاد

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ


    وقتی در رشته‌ای تحصیل می‌کنیم یا در زمینه‌ای مهارت داریم، خودبه‌خود نگاهمان به دنیای پیرامون تغییر می‌کند و جهان را شبیه بقیه نمی‌بینیم؛ بلکه از دریچه چشم و جهان‌بینی خودمان به پدیده‌ها توجه می‌کنیم.

حکایتِ منِ مثلا زبان‌شناس هم از این مقوله مستثناء نیست. اکثرا به زبان و واژه‌های دیگران توجه می‌کنم. کتاب، فیلم، موسیقی و حتی پیام‌های بازرگانی هم از تیررس نگاه ذره‌بین و زبان‌شناسانه‌ام دور نیستند.

 

   تاکنون هشت قسمت از سریال خوش‌ساخت شهرزاد را تماشا کرده‌ام. داستان سریال مربوط به دهه سی شمسی است. یعنی بیش از نیم قرن! مکان‌ها مربوط به تهران قدیم است و در شهرک سینمایی فیلم‌برداری می‌شود. رفتارهای اجتماعی، لباس و خوراک شخصیت‌ها نیز همرنگ تهرانِ دهه سی شده است: معماری خانه‌ها، آشپزخانه در زیرزمین، استفاده از دیگ‌های مسی، غذای قدیمی کوفته سر سفره و ...

    از همه‌ی این زیبایی‌های بصری که بگذریم، منِ زبانشناس از دریچه نگاه خودم به فیلم و شخصیت‌ها توجه می‌کنم.

 

    دیالوگ‌های بازیگران سریال شهرزاد برایم خیلی جالب است. مخصوصا اصطلاحات تهران قدیم در کلام شیرین و یا بزرگ آقا. دیالوگ‌های شیرین پر از اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های قدیمی و مرکب اَتباعی* است.


    نکته‌ای که نظرم را جلب کرد مربوط به قسمت هشتم می‌باشد. در دقایق آخر فیلم، پرستار به قباد مژده پدر شدن می‌دهد و قباد در جواب می‌گوید: یعنی زن من باردارِ؟

انتظار داشتم بگوید: آبستن یا حامله. بعید می‌دانم کلمه "باردار" آن زمان مرسوم بوده باشد!؟!


زبان آدمی مدام در حال تغییر و تحول است. اتفاقات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی زبان تاثیرات زیادی دارد. در واقع می‌توان گفت زبان به نوعی موجود زنده محسوب می‌شود که با تغییر و تحولِ کاربرش که همان آدمیزاد می‌باشد متحول می‌شود.

 

 

مرکب اَتباعی: به ترکیب‌هایی که در آن‌ها لفظ دوم اغلب بی‌معنا است و برای تاکید لفظ اول می‌آید مرکب اَتباعی یا اَتباع می‌گویند؛ مانند: خرت و پرت.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۲۰:۲۹
طاهره مشایخ

سبدِ کتابِ ماه: آذر ماه

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۵۳ ب.ظ


     سبد خرید کتاب آذر ماه من شامل کتاب‌های زیر است:

   زمین آدمها

   جستارهایی در باب عشق

   هنر شفاف اندیشیدن

   فلسفه‌ای برای زندگی

و

  فن داستان‌نویسی

 

البته فعلا وقت خواندن همه‌ی این کتاب‌ها را ندارم و برای روز مبادا خریدم. "فلسفه‌ای برای زندگی" را نصفه خواندم. چند صفحه هم از "زمین آدمها" و "هنر شفاف اندیشیدن" خواندم.

چند روز پیش از کتابخانه دو تا کتاب امانت گرفتم: "گریزِ دلپذیر" و "عقاید یک دلقک". "گریز دلپذیر" نوشته آنا گاوالدا را به توصیه یکی از دوستان وبلاگی گرفتم. سه سوته خواندمش. خوب و روان بود. البته این دوستم کتاب "من او را دوست داشتم" را معرفی کرده بود.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۱۳:۵۳
طاهره مشایخ