کتاب شارون و مادرشوهرم را ده روزه خواندم. کتاب خوبی بود. کشش داشت.
اخیرا قبل و بعدِ خواندن هر کتابی مشتاق هستم در مورد نویسنده بیشتر بدانم. در
مورد «سُعاد امیری»، نویسنده این کتاب، در اینترنت چیزی پیدا نکردم.
برای همین این نوشته فقط برگرفته از محتوای کتاب است. البته تمام مدت اطلاعات
و پیشداوریهایم مزاحم خوانش کتاب بود. چون ما دهه پنجاهیها از زمانی که چشم باز
کردیم با موضوع فلسطین و لبنان آشنا بودیم. فقط همین عنوان "شارون" و
زیرعنوان "خاطرات رام الله" برای پیشداوری و پیش فرض کافیست!
نویسنده به بیان بخشی از خاطراتش از زندگی در "رام الله" میپردازد.
اگر طنزِ ظریفِ موجود در متن نبود، شاید مخاطب از این همه ظلم و ستم اشغالگران
خیلی عذاب میکشید. اما از همان عنوان کتاب که دو واژه متفاوت "شارون" و "مادرشوهرم" را در کنار هم میبینیم می توان متوجه شد که با داستان خاص و نویسنده ویژه ای سروکار داریم. نویسنده زندگی روزمره خود و دیگر فلسطینیها را با کلمات لطیف
و ظریفی به قلم کشیده و به طرز شیرین و جذابی بیان کرده است.
عباراتی نظیر "مجوز و برگه عبور، ساعت منع عبورومرور و حکومت
نظامی و عبور تانک و ایست بازرسی و سربازانِ تفنگ به دست" خیلی دردناک است و در جای جای
داستان دیده میشود، به گونهای که مخاطب با تمام وجود این مفاهیم را درک میکند. اما
نویسنده توانسته طوری این قسمتها را بیان کند که برای خواننده کشش داشته باشد.
مخصوصا رفتار و کلامِ مادرشوهر نویسنده طنز موجود در قصه را به اوج خود میرساند.
اگر تا به حال در اخبار فقط از مبارزه و شهید شدن فلسطینیها و لبنانیها شنیده
بودیم و تنها شاهد تصاویر خونین تیراندازی به مردم فلسطین بودیم، در این کتاب میخوانیم
که علیرغم وجود دشمن و اشغالگریش، این مردمانِ اسیر و دربند در حال زندگی هستند،
خرید میروند، سر کار میروند، قهوه میخورند و در یک کلام زندگی میکنند.
خواننده در همان ابتدای داستان متوجه میشود که با یک قهرمان زن یا زن
قهرمان سروکار دارد. زنی که سر نترسی دارد و با سختیها دست و پنجه نرم میکند و
از اینکه زبان سرخش سر سبزش را به باد دهد هراسی ندارد!
خواندن این کتاب تجربه خوبی بود. در آینده حتما دوباره میخوانمش. چون
ارزشِ دوباره خواندن را دارد.