گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

گزارش یک نامردی

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۱۶ ب.ظ


گزارش یک نامردی

ایکاش میتوانستم اینجا از یک نامردی بنویسم.

یک نامردی بزرگ

یک نامردی بی صدا

یک نامردی شیک


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۱۶
طاهره مشایخ

سیل کتاب‌های ترجمه شده

دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۵ ب.ظ

     

     وقتی وارد کتابفروشی‌ها می‌شویم با موج کتاب‌های ترجمه شده از نویسنده‌های خارجی روبرو می‌شویم. نویسندگانی که تمامی ندارند و کتابشان هر کدام در مسابقه و انجمن و جایی برنده شده و به فاصله زمانی خیلی کم توسط مترجمان خبره و گاها کم‌تجربه ایرانی ترجمه می‌شوند و به چاپ‌های چندم می‌رسند و ناشر و مترجم و کتابفروش را خوشحال می‌کنند! انگار یک نفر آن سر کره خاکی نشسته یک کتاب نوشته تا باعث شادی مترجم و ناشر ایرانی شود. آن قدر این فرایند شیرین است که حتی یک کتاب در یک زمان توسط چند مترجم ترجمه و چاپ می‌شود!

   

    امروز داشتم فکر می‌کردم که آیا به همان میزان که در ایران شوق و ذوق برای ترجمه و چاپ آثار خارجی وجود دارد، در کشورهای دیگر هم نسبت به آثار فارسی و ایرانی علاقه و شیفتگی، حتی خیلی کمتر، وجود دارد؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۰۵
طاهره مشایخ

پشت سر کسی صفحه گذاشتن!

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۴۳ ب.ظ


    صفحه گذاشتن مترادف با منبر رفتن و غیبت کردن و بر شمردن نقاط ضعف و پرده دری است.


    حالا این روزها که دیگر صفحه‌ای موجود نیست، باید به جایش بگوییم: پشت سر کسی کامنت گذاشتن! یا پشت سر کسی صفحه باز کردن!

اتفاقاتی که در صفحات شبکه‌های اجتماعی در حال وقوع است تاسف‌بار است. بی‌اخلاقی‌ها بیداد می‌کند. حرف‌های زشت و زننده، توهین و اهانت، زبان کثیف و سیاهی در این صفحه‌ها به وجود آورده.

    مثلا فرزاد حسنی در یک برنامه‌ای خوب رفتار نکرده، کاربران صفحه‌های اجتماعی برایش پست مجزا می‌زنند و کلی بدوبیراه و توهین نثار او می‌کنند. آنها می‌خواهند به بی‌اخلاقی اعتراض کنند، اما خودشان دوباره همان بی‌اخلاقی‌ها را عمدا بارها و بارها تکرار می‌کنند و اشاعه می‌دهند.

    پشت سر کسی صفحه گذاشتن: کسی که پشت سر دیگری به جد یا هزل مطلبی بگوید و احیانا راز پنهانیش را فاش کند در عرف اصطلاح عامیانه به صفحه گذاشتن تعبیر می‌شود و فی المثل می‌گویند: پشت سر فلانی صفحه گذاشت و یا به اصطلاح دیگر: پشت سر فلانی صفحه می‌گذارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۳
طاهره مشایخ

این روزها: خورش تره فرنگی!

جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۱۶ ب.ظ


    پنجشنبه صبح که عید مبعث بود، با آقای همسر دوتایی، بی غزاله، رفتیم بیرون. آقای همسر به سمت اداره و من هم کتابفروشی فرازمند. به من گفت ماشین را بیار سر کوچه. خودش هم زباله را برد همان سر کوچه. من ماشین را از پارکینگ بیرون آوردم به سمت همان سر کوچه که آقای همسر منتظر ایستاده بود. به من گفت خودت بشین پشت فرمون! انگار می‌خواست آزمون شهر از من بگیرد!

    تا صیقلان رفتیم. راضی بود از رانندگیم. لبخند رضایتش برایم خیلی ارزش داشت. من پیاده شدم و ماشین را به خودش سپردم و تا فرازمند پیاده رفتم. از وسط بازار و کوچه پس کوچه‌های قدیمی شهر خودم را رساندم به کتابفروشی فرازمند. از قضا یکی از کتابخوان‌هایی را دیدم که چند روز پیش به شهر کتاب آمده بود. از دیدن هم خوشحال شدیم. دو تا آدمِ خوره‌ی کتاب همدیگر را در یک هفته دو بار دیده بودند، آن هم در دو کتابفروشی مختلف در دو سر شهر! بهش گفتم: به امید دیدار بعدی در یک کتابفروشی دیگر!

    کتاب از جزء تا کل و فیض بوک را خریدم و راهی خانه شدم. سر راه یک سر هم رفتم کتابفروشی مهران. با همسرم تماس گرفتم که من دارم میام که با هم بریم خانه. تمام مسیر فرازمند تا پیچ سعدی را پیاده روی کردم. خیلی کیف داد.

    سر پیچ سعدی سوار ماشین آقای همسر شدم و با هم رفتیم بازارچه نزدیک خانه. باقالی و نخود و تره فرنگی و بلال و کمی خرت و پرت‌های دیگر خریدیم و پیش به سوی خانه.

   خورش تره فرنگی از خورش‌های هفتگی‌مان نیست. توی بازار دیدم و خریدم. به آقای همسر و دخترم گفتم می‌خوام یه خورش درست کنم معرکه نباید غر بزنین.

   صبح جمعه خورش را بار گذاشتم. زنگ زدم از مامانم دستور کاملش را گرفتم. اصرار داشت حتما کمی سبزی قورمه بهش اضافه کنم تا لعاب‌دار بشه! خلاصه با راهنمایی مامانم خورش تره فرنگی خوشمزه و باحالی شده بود.

   سر سفره همه راضی بودند الهی شکر. خوشحالم که با غذاهای متنوع رضایت خانواده را به دست می‌آورم. گاهی تنوع در غذا معجزه می‌کند.


     نقد کتاب جزء از کل

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۶
طاهره مشایخ

روز جهانی کارگر: من یک کارگر فکری هستم!

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۵۲ ب.ظ


    این روزها با هر صدایی می‌ترسم. مثلا اگر مشغول آشپزی باشم و دخترم یا همسرم نزدیک شوند، یا یک دفعه صحبت کنند، فورا واکنش نشان می‌دهم و خیلی می‌ترسم. ترسی همراه با وحشت. دخترم به این نتیجه رسیده که علتش چپ دست بودن است! می‌گوید: "ترس در چپ دست‌ها عادیه." و بعد مثال می‌آورد: "ببین الان مامانجون و من و خودت هر سه خیلی ترسو هستیم." و من سر تکان می‌دهم که عجب! پس اینطور!

    می‌دانم که بخش مهمی از این ترس علاوه بر دلیل ژنتیکی، به خاطر افکار درهم و برهمِ این روزهاست. فکروخیال‌های همیشگی که هیچ وقت هم تمامی ندارند.

    من یک کارگر فکری هستم! همیشه در حال فکر هستم. هزار و یک چیز هست که فکرم را به خودش مشغول می‌کند. فکر در مورد مارجان، سوژه کتابهای دیگر، سوژه‌های وبلاگ، زندگی، جامعه و آینده. خلاصه همیشه فکرم مشغول است. گاهی فکر می‌کنم اگر روزی دچار آلزایمر شوم، تمام سلولهای مغزم دچار شوک خواهند شد! باورشان نمی‌شود که صاحبشان به آنها مرخصی داده باشد!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۵۲
طاهره مشایخ

بیدار شو عزیزم! غزاله خانم به دنیا اومد

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ


   ده اردیبهشت 1379 دخترم، غزاله، به دنیای ما قدم گذاشت. الله اکبر اذان را می‌گفتند که به هوش آمدم. صدای متخصص بیهوشی هنوز توی گوشم می‌پیچد، تازه‌ی تازه، انگار همین دیروز بود: بیدار شو عزیزم! غزاله خانم به دنیا اومد.

ان‌شاءالله هر کس فرزند ندارد و در آرزوی فرزند است خدا آرزویش را برآورده کند و فرزند صالح نصیبش کند تا طعم مادری را بچشد.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۶
طاهره مشایخ

نوبل ادبیات: صداهایی از چرنوبیل!؟!

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ب.ظ


   کتاب صداهایی از چرنوبیل را از قبل از عید شروع کردم. قبلا هم در موردش کمی نوشتم. در مطالعه این کتاب مدتی وقفه افتاد. چند روز پیش دوباره از سر گرفتم. از آن جهت که این کتاب برنده جایزه نوبل ادبیات شده ذهنم حسابی درگیر شده! درگیرِ معیارها و دلایل انتخاب یک اثر به عنوان برگزیده‌ی نوبل ادبیات!

   در ذهن همه ما، ادبیات به صورت نوعی خلاقیت و ابتکار و نوآوری حک شده. ادبیات از درون آدمها مایه می‌گیرد. از درونی که قابل دیدن نیست و به صورت واژه‌های منثور یا منظوم از ذهن خالقش تراوش و برای مخاطب متجلی می‌شود.

   برخی ادبیات را چنین ترجمه می‌کنند: بهره‌گیری از عواطف و تخیلات خویش و ایجاد اثر هنری و ادبی. به عبارت دیگر، نویسنده و شاعر می‌کوشد اندیشه‌ها و عواطف خویش را در قالب مناسب‌ترین و زیباترین جمله‌ها و عبارات بیان کند. مخاطبین و خوانندگان آثار ادبی نیز این گفته‌ها و نوشته‌های ادبی را در طول تاریخ نگهداری می‌کنند و از خواندن و شنیدنشان لذت می‌برند.

   به طور ساده، ادبیات، عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده‌اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون شده و احساس غم و شادی کرده‌اند. نویسندگان و شعرا احساس و افکار و اندیشه خود را در قالب ادبی و زیبا در اختیار خواننده می‌گذارند.

   حالا با توجه به تعریف ادبیات، سوال این است که در صداهایی از چرنوبیل چه نوع خلاقیت و حدیث نفسی به کار رفته است؟ چه نوآوری و ابتکاری؟ نویسنده، سوتلانا الکسیویچ، شنونده‌ی خوبی بوده و نیز گزارشگر قابلی. نویسنده‌ی این کتاب در واقع، مثل مترجم عمل کرده. صورت صوتی را به صورت نوشتاری زبان تبدیل کرده است. مسلما تبدیل صورت صوتی و گفتاری زبان به صورت مکتوب و نوشتاری آن مهارت و دانش و تجربه می‌خواهد. اما همچنان دلیل قانع کننده‌ای برای کسب نوبل ادبیات نیست!

   این کتاب به عنوان شرح گزارشی از شاهدان عینی فاجعه چرنوبیل قابل احترام و تحسین است. اما نه به عنوان یک اثر ادبی و قابل برای دریافت نوبل ادبیات!

آیا میتوان گفت انتخاب این کتاب دلایلی فراتر از معیارهای ادبی دارد؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۱۹
طاهره مشایخ

روزگار سپری شده ما

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ب.ظ


مادرم در 28 سالگی چهارمین فرزندش را به دنیا آورد. در 36 سالگی، داماد داشت.

من، دختر بزرگش، در 41 سالگی در حال سروکله زدن با دختر 16 ساله‌م می‌باشم.

غزاله! دخترم! بعدها از خودت بنویس. از روزگارت، از روزگارمان، از همه چیز بنویس.

بنویس تا ثبت شود در تاریخ.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۲
طاهره مشایخ

این روزها: داستان یک زن

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۴ ق.ظ


          نمی‌دانم تا به حال چند نفرتان به این فکر کرده‌اید که چرا تعداد زنان نویسنده خیلی خیلی کمتر از مردان است؟

    در موردش فکر کنید لطفا. دلایلتان را برایم بنویسید لطفا.

    با تشکر

    یک زن


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۴
طاهره مشایخ