گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

پنجشنبه فیروزه‌ای(4) : تبلیغ ؟!؟

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ


   سرکار خانم سارا عرفانی زحمت کشیدند و یادداشت مرا در صفحه اجتماعی خود بازنشر دادند. چند نفر از مخاطبان ایشان هم برای من کامنت خصوصی گذاشتند که: چرا دارید کتاب ایشان را تبلیغ می‌کنید؟؟؟ چه سودی برای شما دارد؟؟؟ 

    

       لازم به ذکر است من اگر دنبال سود بودم که برای کتاب خودم (زنان دات آی‌تی و Modern Passages  ) تبلیغ می‌کردم. کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی! من به دنبال سود اخروی این تبلیغ هستم. معتقدم که اگر این کتاب مذهبی و دینی و یا هر کتاب و اثر دیگری بتواند بر روی کسی تاثیر مثبتی بگذارد، مسلما و بدون تردید اجر اخروی‌اش شامل من هم می‌شود؛ و این اجر اخروی و دنیوی حتی تا چندین نسل بعد از من هم ادامه دارد. به این مسئله اعتقاد قوی دارم. در مورد پنج شنبه فبروزه‌ای هم از لحاظ دینی و مذهبی تمام قد به احترامش می‌ایستم و از آن دفاع می‌کنم. تاکید می‌کنم از لحاظ دینی و مذهبی و کشش داستانی و به‌روز بودن آن.


    اخلاق بد دیگری هم دارم: وقتی کتاب خوبی می‌خوانم و یا مطلب جالبی یاد می‌گیرم و یا فیلم خوب و روانی می‌بینم دوست دارم برای تمام دنیا جار بزنم و بگویم: ایهاالناس من از این مطلب لذت بردم؛ بفرمایین سفره باز است، شما هم بفرمایین لقمه‌ای آماده کرده‌ام؛ فقط کافی است دهان مبارک را باز نموده و میل نمایید! ببینید چه گواراست! نوش جان روح و روان‌تان.

   در پست‌های بعدی به طور اختصاصی به نکات مبهم و سوال برانگیزِ پنج شنبه فیروزه‌ای خواهم پرداخت.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۸
طاهره مشایخ


   با خواندن کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای تمام مدت حس می‌کردم نویسنده از دل من می‌گوید. انگار حرف‌های من دارد تکرار می‌شود؛ مخصوصا در مورد زیارت و کیفیت زیارت درست و اساسی.

   سرکار خانم سارا عرفانی با این کتاب سرمایه‌گذاری عظیمی کرده‌اند: از این به بعد هر یک از خوانندگان کتاب پنج شنبه فیروزه‌ای که به مشهد مقدس مشرف شود و یا زیارت جامعه کبیره بخواند، حتما یاد خانم عرفانی با آنها همراه است و ایشان هم در زیارت خوانندگان شریک خواهند بود. این یعنی یک سرمایه‌گذاری دینیِ مدرن، یک عاقبت اندیشی بسیار زیرکانه. در واقع خانم عرفانی بازار بورس زیارت امام رضا(ع) را در انحصار خود درآورده‌اند و هر یک از خوانندگان این کتاب نیز، در حال مشارکت در این بازارِ سرمایه عظیم هستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۳
طاهره مشایخ

هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ


    دخترم دیروز امتحان ادبیات فارسی داشته. امتحان استانی بود. حالا امروز صبح وقتی دید در حال تایپ خیلی کلافه هستم و نمی‌دانم با خودم چندچندم، آمده کنارم نشسته، می‌گوید: مامان، می‌دونستی جلال آل احمد در مورد نیما یوشیج گفته: «هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله سال‌ها بسته ماند*»؟

گفتم: یعنی کسی قدرش را ندانست؟

ذوق‌زده میگه: از کجا فهمیدی؟

گفتم: خوب، صدف و مروارید کنایه از همین مفهوم است.

گفت: مامان، با این جمله یاد تو افتادم. کسی قدر تو رو نمی‌دونه. کتابهات ...( و حرفش را خورد)

گفتم: یعنی من کج و کوله‌ام؟

گفت: نه. کج و کوله استعاره از جامعه است!

بعد می‌رود دفترش را می‌آورد و برایم می‌خواند: "منظور از صدفِ کج و کوله می‌تواند روزگار ناسازگار نیما باشد که قدر کار ارزنده نیما را ندانست!"

ای دل غافل، دخترم هم مثل خودم کله‌ش بوی قورمه سبزی میده! 


   نکته مهم : این یک اصل روانشناختی است؛ والدین از نظر فرزندانشان همیشه بهترین‌ها هستند و بچه‌ها دوست دارند آنها را قهرمان ببینند. حالا من قهرمان دخترم هستم. همین برای من بس است.


* کتاب ادبیات فارسی/ سال اول دبیرستان/ ص 153


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۴
طاهره مشایخ

با همه باش و بی همه باش

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ



     دُر گرانبهایی از گنجینه‌ی مناجات شعبانیه که می‌تواند تکلیف آدم را با خودش و خدای خودش و بندگان خدایش روشن کند.

این عبارت از مناجات شعبانیه مرا یاد نکته اخلاقی علامه حسن زاده آملی می‌اندازد:

با همه باش و بی همه باش


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۵
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(2) : مواد خام رمان

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ


    نویسنده برای نوشتن رمان و داستان نیاز به مواد اولیه و خام دارد تا بتواند محصول نهایی که نامش رمان است تحویل خواننده دهد. خالق رمان مواد خام را در تنور سلیقه و ذوق ادبی‌اش می‌پزد و شاخ و برگ به آن می‌دهد و با آرایه‌های ادبی تزیینش می‌کند و سرانجام در ویترین نگاه خواننده قرار می‌دهد. کار نویسنده از جهات مواد خام و اولیه شباهت بسیاری به کار آشپزی دارد: آشپز هم مواد اولیه دارد و باید از این مواد خام، غذایی برای خورندگان طبخ کند. غذایی که مناسب سن و ذائقه و نیاز بدنی خورنده باشد. گاهی مواد اولیه یکسان است، اما غذا و محصول نهایی دو آشپز بسیار متفاوت. در خیلی از موارد هم مواد خامِ آشپزها متفاوت است و مسلما غذای طبخ شده هم یکسان نخواهد بود. اما چه خوب می‌شود که آشپز مواد اولیه‌ی سالم و تازه انتخاب کند و غذایی خوشمزه‌، سالم و خوش رنگ و بو بپزد. و این همان کاری است که نویسندگان باسلیقه انجام می‌دهند: کتابی سالم و خوش رنگ و بو و مناسب با نیاز جامعه امروز.


    مواد خامِ رمان و داستان معمولا شامل تجارب شخصی نویسنده، تخیلات و توهمات، موضوعات اجتماعی-فرهنگی-سیاسی، ادبیات و شخصیت‌ها و حوادث تاریخی و اتفاقات روز می‌باشد. بر همین اساس، رمان پنج شنبه فیروزه‌ای توانسته شالوده و ستونش را بر پایه مواد خامِ اصولی و نیاز جامعه امروز بنا کند. به عبارتی رمان پنج شنبه فیروزه‌ای یک رمان "به‌روز" است و سرکار خانم سارا عرفانی این رمان را براساس نیازها و موضوعات جامعه فعلی ما نگاشته اند. به گمانِ نگارنده این سطور، موارد زیر می‌تواند بخشی از مواد خام و اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای باشد:


  *  تجارب شخصی نویسنده، مهمترین منبع نوشتن رمان پنج شنبه فیروزه‌ای می‌باشد. همه‌ی ما شیعیان حداقل سالی چند بار شخصا مشرف به زیارت امام‌زاده‌ها، شاه عبدالعظیم، ابن بابویه و دیگر اماکن مقدسه می‌شویم. حال بگذریم از بسیاری افراد که حتما باید سالی یک بار چشمشان به ضریح حرم امام رضا(ع)، ضریح حرم امام حسین(ع) و بین الحرمین، نجف و سامرا و کاظمین روشن شود. از قبرستان بقیع چیزی نمی‌نویسم که دلمان ریش می‌شود. ماده خام اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای، عمل زیارت و آداب زیارت است که از همان ابتدای طفولیت همه شیعیان با آن سروکار دارند: وقتی با بچه‌ها به امام‌زاده‌ها و اماکن مقدسه می‌رویم در گوششان می‌خوانیم که درودیوار این فضا را ببوسند و البته خودشان با چشمان خود شاهد هستند که پیروجوان چطور دست به سینه و در کمال ادب وارد این فضاها می‌شوند و حتی به هنگام خروج نیز به امام‌زاده پشت نمی‌کنند. اعیاد و مراسم عزاداری‌ها با زیارت گره خورده است. شیعه با زیارت زندگی می‌کند. ادبیات شفاهی و تعارفات زبانی بسیاری در خصوص زیارت داریم. مثلا:

سال نو: دوست داریم سال نو را با زیارت شروع کنیم و برای هم آرزوی زیارت مکان‌های مقدسه را داریم.

لباس نو: ان‌شاءالله با این لباس بروی زیارت.

خانه‌ی نو: ان‌شاءالله سفره زیارت بیندازی.

دعای خیر: ان‌شاءالله بروی زیارت.

آرزو و آمال: همه آرزوی زیارت داریم. همیشه بخشی از پس‌اندازمان را برای زیارت کنار می‌گذاریم(حداقل در گذشته چنین بوده)

مسلما نویسنده کتاب تجارب و مشاهدات بسیاری از زیارت امام رضا(ع) داشته اند و در نگارش کتاب از آن بهره گرفته اند. 


  *  اعتقادات شیعه در مورد زیارت و آداب زیارت و مخصوصا زیارت جامعه کبیره، و تفسیر و ترجمه آن بخش مهمی از مواد خام رمان پنج شنبه فیروزه‌ای است. نویسنده در قسمت‌های مختلف از این مواد خام بهره برده و توانسته کتاب را با عبارات این زیارت مهم شیعه آراسته کند.


  *  آموزه‌های دینی و جنبه‌هایی از عرفان و چگونگی ظهور عرفان در سطح جامعه و زندگی روزمره نیز جزو مواد خام این رمان می‌باشد که نویسنده زیرکانه در قسمت‌هایی ازداستان متجلی‌شان کرده است.


  *  مسایل مهم روز از قبیل مشکلات ازدواج جوانان، ارتباطات آنان در دانشگاه و جامعه، رفتارها، هنجارها و ناهنجاری‌های موجود در دانشگاه و ارتباطات مجازی نظیر پیامک و ایمیل و شبکه‌های اجتماعی نیز بخش مهمی از مواد خام این کتاب است. زندگی دانشجویی و ارتباطات نسل جوان، سبک زندگی، زبان و عبارات امروزی جوانان و نوع پوشش و حجاب نیز مواد اولیه‌ی خوبی برای رمان تشکیل داده اند.

 

   هر یک از موارد ذکر شده بسیار موجز و خلاصه بیان شده و مسلما در مورد هر یک، مخصوصا آخرین مورد، می‌توان به تفصیل صحبت کرد.

ادامه دارد....

    پنج شنبه فیروزه‌ای(1)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۶
طاهره مشایخ

مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۹ ب.ظ


    مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد. هر چه مارجان قطورتر و حجیم‌تر می‌شود، من بی‌جان‌تر و بی‌رمق‌تر.

هر کلمه‌ای که می‌نویسم تکه‌ای از وجودم کنده می‌شود. امروز بخش‌هایی از کودکی مارجان را نوشتم. کودکی‌های گذشته با کودکی‌های امروز خیلی فرق دارد. بچه‌های قدیم خیلی مظلوم و ستم‌دیده بودند. مخصوصا بچه‌های روستا. اگرچه بچه‌های امروز هم مشکلات خاص خود را دارند. مشکلاتی نظیر تنهایی، تنها در خانه بودن و از طبیعت و زندگیِ پاک دور بودن و ...

شما را به بخش‌هایی از کودکی مارجان دعوت می‌کنم:(نظردهی آزاد است)


   انگار کل محله اینجا بودند. توی قبرستان همه یک جا جمع شده بودند. مثل زمان‌هایی که کسی می‌مرد. حالا هم انگار یک نفر مرده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۹
طاهره مشایخ