سلام از نامهای خداست
سلام
و به نام سلام
که از نامهای پروردگار است: سلام و هزاران سلام که هیچ چیز سلامتی نمیشود.
یک هفته خانه نشینی و افقی ماندن برایم کابوسی بود. کارهای شخصی ام را نمیتوانستم انجام دهم. یک قدم راه رفتن با کلی دادوفریاد بود. دستم را به دیوار و صندلی میگرفتم و خودم را به گاز و یخچال و کابینتها می رساندم.
آن قدر دردم جدی بود که وقتی برای تدریس تماس گرفتند کنسل کردم. و حتی برای ترم بعد هم ناامید بودم. خیلی سخت گذشت، خیلی.
این جور وقتهاست که غربت خودش را خوب نشان می دهد: من بودم و همسرم و غزاله و یک خدای بزرگ.
شکم آدم روزه دار، مریضی و ناخوشی نمی فهمد: افطار و سحر می خواهد. البته همخانه های من آدمهای خوبی بودند، با من کنار آمدند. الهی شکر گذشت. سخت گذشت، اما گذشت. تلنگر به جایی بود: آدمیزاد، حواست باشد؛ به یک اشاره افقی می شوی و همه چیز را کابوس میبینی.