گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

غریبه‌ی آشنا

سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ق.ظ


   در مسیر پیاده‌روی به سمت دانشگاه خانمی را دیدم که یک پلاستیک چغندر دستش بود. حتما می‌خواست در محفل خانواده‌ش، سرمای عصر بارانی را با لبوی داغ جبران کند. خیلی دوست داشتم با او همراه می‌شدم، به خانه‌اش می‌رفتم، به رسم پذیرایی بانوان ایرانی دعوتم می‌کرد به مهمانخانه‌اش، برایم چای می‌آورد. با هم می‌نشستیم و بدون اینکه هم را بشناسیم تا لبو حاضر شود با هم یک دلِ سیر از حرف‌های مگویمان می‌گفتیم.


     برای من که از خانواده خودم و همسرم دورم، گاهی نوشیدن یک فنجان چای در منزل یک فامیل و دوست و آشنا می‌شود حسرت.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۴
طاهره مشایخ

حسرت

زندگی

نظرات  (۲)

احساستون رو درک می کنم اما یادتون باشه بعضی ها هم حسرت شرایط شما رو می خورند.

به روز نیک کسان گفت تا تو غم مخوری               بسا کسا که به روز تو آرزومندست

پاسخ:
بله این رسم روزگاره
کاملن هم درد و هم داستان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی