داستان یک زن: بستنی
دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ب.ظ
زن: دلم گرفته. بریم یه دور بزنیم، یه بستنی هم بخوریم.
مرد: بستنیهای فریزر تموم شد مگه؟
زن بعد از این مکالمه دیگر دیده نشد. مثل بستنی آب شد از غصّه.
زن: دلم گرفته. بریم یه دور بزنیم، یه بستنی هم بخوریم.
مرد: بستنیهای فریزر تموم شد مگه؟
زن بعد از این مکالمه دیگر دیده نشد. مثل بستنی آب شد از غصّه.