مردان و زنان قلقدار و بیقلق!
قدیمیها معتقدند هر مردی قلق خاص خودش را دارد و هر زنی باید بگردد قلق مردش را پیدا کند. قلق همان رگ خواب است که هر کس یک رگ خوابی دارد و باید آن رگ خواب طرف دست آدم بیاید. آن وقت است که نان آدم در روغن است و روزگار به کام. به اعتقاد من هم زن و هم مرد باید برای بقای زندگی مشترک، این رگ خواب کذایی را بیابند، وگرنه زندگی سخت و دشوار میشود. این قلقها و رگ خوابها زندگی را از یکنواختی درمیآورد و نمیگذارد دچار بزنگاههای خاص شود و به شریک زندگی نشان دهد که تو هنوز هم برایم عزیزی. تو همان عزیز و محبوب قدیمی هستی. هنوز قلبم برای تو میتپد. هنوزم که هنوزه این تو هستی که ضربان قلبم را به هم میریزی.
عدهای خیلی هوشمندانه این رگ خواب یا قلق را کشف میکنند و با همان سالیان سال مانور میدهند. انگار که قله بلندی را فتح کردهاند احساس شادمانی هم میکنند. گاهی هم ناخودآگاه رگ خواب طرف پیدا میشود و شخص اصلا متوجه نیست که قلق شریک زندگیش را پیدا کرده، به خیالش زندگی همینطور بیخود و بیجهت خوب شده.
برای برخی هم این قلق پیدا کردن مثل به دنبال سوزن در انبار کاه گشتن است! سخت و دشوار و ناممکن!
این مدل زنان و مردان معتقدند که شریک زندگیشان هیچ قلقی ندارند. به عبارت دیگر اینان بدقلق هستند. اما مگر میشود انسان باشی و قلق و رگ خواب نداشته باشی!؟ امکان ندارد. پس تنبلی و بیخیالی را کنار بگذارید و بگردید آن رگ خواب را پیدا کنید.