گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس

هر آنچه مربوط به زندگی است

گزارش یک زبانشناس
پیوندهای روزانه

هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ


    دخترم دیروز امتحان ادبیات فارسی داشته. امتحان استانی بود. حالا امروز صبح وقتی دید در حال تایپ خیلی کلافه هستم و نمی‌دانم با خودم چندچندم، آمده کنارم نشسته، می‌گوید: مامان، می‌دونستی جلال آل احمد در مورد نیما یوشیج گفته: «هم‌چون مروارید در دل صدف کج و کوله سال‌ها بسته ماند*»؟

گفتم: یعنی کسی قدرش را ندانست؟

ذوق‌زده میگه: از کجا فهمیدی؟

گفتم: خوب، صدف و مروارید کنایه از همین مفهوم است.

گفت: مامان، با این جمله یاد تو افتادم. کسی قدر تو رو نمی‌دونه. کتابهات ...( و حرفش را خورد)

گفتم: یعنی من کج و کوله‌ام؟

گفت: نه. کج و کوله استعاره از جامعه است!

بعد می‌رود دفترش را می‌آورد و برایم می‌خواند: "منظور از صدفِ کج و کوله می‌تواند روزگار ناسازگار نیما باشد که قدر کار ارزنده نیما را ندانست!"

ای دل غافل، دخترم هم مثل خودم کله‌ش بوی قورمه سبزی میده! 


   نکته مهم : این یک اصل روانشناختی است؛ والدین از نظر فرزندانشان همیشه بهترین‌ها هستند و بچه‌ها دوست دارند آنها را قهرمان ببینند. حالا من قهرمان دخترم هستم. همین برای من بس است.


* کتاب ادبیات فارسی/ سال اول دبیرستان/ ص 153


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۴
طاهره مشایخ

با همه باش و بی همه باش

چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ب.ظ



     دُر گرانبهایی از گنجینه‌ی مناجات شعبانیه که می‌تواند تکلیف آدم را با خودش و خدای خودش و بندگان خدایش روشن کند.

این عبارت از مناجات شعبانیه مرا یاد نکته اخلاقی علامه حسن زاده آملی می‌اندازد:

با همه باش و بی همه باش


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۵
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(2) : مواد خام رمان

يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ


    نویسنده برای نوشتن رمان و داستان نیاز به مواد اولیه و خام دارد تا بتواند محصول نهایی که نامش رمان است تحویل خواننده دهد. خالق رمان مواد خام را در تنور سلیقه و ذوق ادبی‌اش می‌پزد و شاخ و برگ به آن می‌دهد و با آرایه‌های ادبی تزیینش می‌کند و سرانجام در ویترین نگاه خواننده قرار می‌دهد. کار نویسنده از جهات مواد خام و اولیه شباهت بسیاری به کار آشپزی دارد: آشپز هم مواد اولیه دارد و باید از این مواد خام، غذایی برای خورندگان طبخ کند. غذایی که مناسب سن و ذائقه و نیاز بدنی خورنده باشد. گاهی مواد اولیه یکسان است، اما غذا و محصول نهایی دو آشپز بسیار متفاوت. در خیلی از موارد هم مواد خامِ آشپزها متفاوت است و مسلما غذای طبخ شده هم یکسان نخواهد بود. اما چه خوب می‌شود که آشپز مواد اولیه‌ی سالم و تازه انتخاب کند و غذایی خوشمزه‌، سالم و خوش رنگ و بو بپزد. و این همان کاری است که نویسندگان باسلیقه انجام می‌دهند: کتابی سالم و خوش رنگ و بو و مناسب با نیاز جامعه امروز.


    مواد خامِ رمان و داستان معمولا شامل تجارب شخصی نویسنده، تخیلات و توهمات، موضوعات اجتماعی-فرهنگی-سیاسی، ادبیات و شخصیت‌ها و حوادث تاریخی و اتفاقات روز می‌باشد. بر همین اساس، رمان پنج شنبه فیروزه‌ای توانسته شالوده و ستونش را بر پایه مواد خامِ اصولی و نیاز جامعه امروز بنا کند. به عبارتی رمان پنج شنبه فیروزه‌ای یک رمان "به‌روز" است و سرکار خانم سارا عرفانی این رمان را براساس نیازها و موضوعات جامعه فعلی ما نگاشته اند. به گمانِ نگارنده این سطور، موارد زیر می‌تواند بخشی از مواد خام و اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای باشد:


  *  تجارب شخصی نویسنده، مهمترین منبع نوشتن رمان پنج شنبه فیروزه‌ای می‌باشد. همه‌ی ما شیعیان حداقل سالی چند بار شخصا مشرف به زیارت امام‌زاده‌ها، شاه عبدالعظیم، ابن بابویه و دیگر اماکن مقدسه می‌شویم. حال بگذریم از بسیاری افراد که حتما باید سالی یک بار چشمشان به ضریح حرم امام رضا(ع)، ضریح حرم امام حسین(ع) و بین الحرمین، نجف و سامرا و کاظمین روشن شود. از قبرستان بقیع چیزی نمی‌نویسم که دلمان ریش می‌شود. ماده خام اولیه رمان پنج شنبه فیروزه‌ای، عمل زیارت و آداب زیارت است که از همان ابتدای طفولیت همه شیعیان با آن سروکار دارند: وقتی با بچه‌ها به امام‌زاده‌ها و اماکن مقدسه می‌رویم در گوششان می‌خوانیم که درودیوار این فضا را ببوسند و البته خودشان با چشمان خود شاهد هستند که پیروجوان چطور دست به سینه و در کمال ادب وارد این فضاها می‌شوند و حتی به هنگام خروج نیز به امام‌زاده پشت نمی‌کنند. اعیاد و مراسم عزاداری‌ها با زیارت گره خورده است. شیعه با زیارت زندگی می‌کند. ادبیات شفاهی و تعارفات زبانی بسیاری در خصوص زیارت داریم. مثلا:

سال نو: دوست داریم سال نو را با زیارت شروع کنیم و برای هم آرزوی زیارت مکان‌های مقدسه را داریم.

لباس نو: ان‌شاءالله با این لباس بروی زیارت.

خانه‌ی نو: ان‌شاءالله سفره زیارت بیندازی.

دعای خیر: ان‌شاءالله بروی زیارت.

آرزو و آمال: همه آرزوی زیارت داریم. همیشه بخشی از پس‌اندازمان را برای زیارت کنار می‌گذاریم(حداقل در گذشته چنین بوده)

مسلما نویسنده کتاب تجارب و مشاهدات بسیاری از زیارت امام رضا(ع) داشته اند و در نگارش کتاب از آن بهره گرفته اند. 


  *  اعتقادات شیعه در مورد زیارت و آداب زیارت و مخصوصا زیارت جامعه کبیره، و تفسیر و ترجمه آن بخش مهمی از مواد خام رمان پنج شنبه فیروزه‌ای است. نویسنده در قسمت‌های مختلف از این مواد خام بهره برده و توانسته کتاب را با عبارات این زیارت مهم شیعه آراسته کند.


  *  آموزه‌های دینی و جنبه‌هایی از عرفان و چگونگی ظهور عرفان در سطح جامعه و زندگی روزمره نیز جزو مواد خام این رمان می‌باشد که نویسنده زیرکانه در قسمت‌هایی ازداستان متجلی‌شان کرده است.


  *  مسایل مهم روز از قبیل مشکلات ازدواج جوانان، ارتباطات آنان در دانشگاه و جامعه، رفتارها، هنجارها و ناهنجاری‌های موجود در دانشگاه و ارتباطات مجازی نظیر پیامک و ایمیل و شبکه‌های اجتماعی نیز بخش مهمی از مواد خام این کتاب است. زندگی دانشجویی و ارتباطات نسل جوان، سبک زندگی، زبان و عبارات امروزی جوانان و نوع پوشش و حجاب نیز مواد اولیه‌ی خوبی برای رمان تشکیل داده اند.

 

   هر یک از موارد ذکر شده بسیار موجز و خلاصه بیان شده و مسلما در مورد هر یک، مخصوصا آخرین مورد، می‌توان به تفصیل صحبت کرد.

ادامه دارد....

    پنج شنبه فیروزه‌ای(1)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۶
طاهره مشایخ

مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۹ ب.ظ


    مارجان بیست هزار کلمه‌ای شد. هر چه مارجان قطورتر و حجیم‌تر می‌شود، من بی‌جان‌تر و بی‌رمق‌تر.

هر کلمه‌ای که می‌نویسم تکه‌ای از وجودم کنده می‌شود. امروز بخش‌هایی از کودکی مارجان را نوشتم. کودکی‌های گذشته با کودکی‌های امروز خیلی فرق دارد. بچه‌های قدیم خیلی مظلوم و ستم‌دیده بودند. مخصوصا بچه‌های روستا. اگرچه بچه‌های امروز هم مشکلات خاص خود را دارند. مشکلاتی نظیر تنهایی، تنها در خانه بودن و از طبیعت و زندگیِ پاک دور بودن و ...

شما را به بخش‌هایی از کودکی مارجان دعوت می‌کنم:(نظردهی آزاد است)


   انگار کل محله اینجا بودند. توی قبرستان همه یک جا جمع شده بودند. مثل زمان‌هایی که کسی می‌مرد. حالا هم انگار یک نفر مرده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۹
طاهره مشایخ

اندیشه‌ها نیز زندگی مردم را نجات می‌بخشد

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ


    

   توما از کودکی، کلمه‌های "کمک کردن به اشخاص" را فقط در یک فعالیت ممکن می‌دید، و آن هم در کار پزشکی بود. آیا هرگز کسی از یک مقاله روزنامه، کمک گرفته است؟

 ..........................................

اندیشه‌ها نیز زندگی مردم را نجات می‌بخشد.

 

کتاب بار هستی اثر میلان کوندرا (ص234)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۳
طاهره مشایخ

بار هستی

چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ


در حال خواندن کتاب بار هستی اثر میلان کوندرا هستم. این قسمت برایم جالب بود:


      در یک جامعه مرفه، افراد احتیاج به کار کردن با دست‌های خود ندارند و به فعالیت فکری می‌پردازند. دانشگاه‌ها بیش از پیش به وجود می‌آید و تعداد دانشجویان بیش از پیش زیاد می‌شود. آنها، برای فارغ‌التحصیل شدن، باید موضوع رساله خود را انتخاب کنند. تعداد موضوع‌ها بیشمار است، زیرا می‌توان درباره همه چیز و هیچ چیز تفسیر و بررسی کرد. بدین ترتیب دسته‌های کاغذ سیاه شده در آرشیوها به روی هم تلنبار می‌شود، جایی که از گورستان هم حزن انگیزتر است. فرهنگ در جمع کثیر فرآورده‌ها، در توده‌ای از علامت‌ها و در سرسام کمیت ناپدید می‌شود. باور کن، تنها یک کتاب ممنوع در کشورت، بیشتر از میلیاردها کلمه که دانشگاه‌های ما بیرون می‌ریزند، معنا و مفهوم دارد (131).


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۴۱
طاهره مشایخ

پنجشنبه فیروزه‌ای(1)

يكشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ب.ظ


   امروز خواندن کتاب "پنج شنبه فیروزه‌ای" نوشته سرکار خانم سارا عرفانی به اتمام رسید. اگرچه معتقدم خواندن کتاب تمام نمی‌شود؛ بلکه یک شروع تازه است. به نظر من هر کتابی شروع یک زندگی است. یک زندگی تازه، یک بینش نو، یک جهان‌بینی جدید. یعنی اگر چنین نباشد که اصلا چرا باید کتاب بخوانیم؟ باید با خواندن کتاب تغییری در خواننده پدید آید.


   کتاب "پنج شنبه فیروزه‌ای" هم از این قاعده جدا نیست؛ بلکه به خاطر موضوع خاص کتاب بسیار هم تاثیرگذار است. این کتاب یک رمان دینی-مذهبی است. چند سال پیش هم از جناب آقای سیدمهدی شجاعی کتاب "کمی دیرتر" و "طوفان دیگری در راه است" خواندم و برایم همینقدر تاثیرگذار بود.


   "پنج شنبه فیروزه‌ای" اسفند ماه منتشر شد و در این مدت از طریق اینترنت و مخصوصا اینستاگرام در جریان مراسم رونمایی و نقدها و میزگردهای کتاب بودم. اما سعی می‌کردم اصلا پیگیر اخبار و جزییات نقدها نباشم تا با ذهنی پاک به استقبال کتاب بروم. در مورد فیلم هم دوست ندارم نقدها را بخوانم. تا قبل از خواندن یا تماشای فیلم، همین قدر که یک جمله در مورد موضوع فیلم یا کتاب بدانم برایم کافی است. دوست دارم آثار هنری را خودم کشف کنم؛ پیچ و مهره‌ و ساختار اثر هنری را خودم باید کشف کنم.


در مورد پنج شنبه فیروزه‌ای هم تقریبا همین را می‌دانستم: "داستان کتاب در مورد زیارت امام رضا علیه السلام است و یکی از شخصیت‌های داستان هم هم‌نام دخترم غزاله است!"


ادامه دارد...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۹
طاهره مشایخ

عید مبعث مبارک

پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۳۱ ب.ظ


   مبعث حضرت پیامبرمان، حضرت محمد مصطفی(ص) بر همه جهانیان مبارک

مبعث در غار حرا بود. در سرزمینی که اکنون موطن و محل رشد و ظلم و ستم آل سعود شده است.

خدایا، خداوندا، به حق راستی و امینی خاتم الانبیاء، به حق اهل بیت، به حق حضرت فاطمه زهرا، به حق تمام امامان و پیامبران، به حق همه پیروان راستینِ این خوبان و برگزیدگان، جهان را از شر شیطان صفتان و ظالمان رها بفرما.

پروردگارا مردم مظلوم یمن را از ظلم و ستم آل سعود نجات بده.

آمین یا ارحم الراحمین

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۳۱
طاهره مشایخ

روز آهوچه

دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ


  امروز دوشنبه بیست و یکم اردیبهشت روز خوبی بود.


باید در تاریخ ثبتش کنم:


 * اول صبح صبرم به سر آمد و این وبلاگ را درست کردم(بلاگفا خیلی بدقولی کرد).

*  بعد از سال‌ها با چند نفر از دوستان قدیمی تلفنی صحبت کردم و کلی انرژی گرفتم.


 * بعدازظهر غزاله را بردم کلاس زبان و از پارک روبروی میدان قلی‌پور پیاده‌روی کردم تا شهرکتاب. چند روزی بود که دخترم مدام از آلبوم جدید جناب محسن یگانه با نام نگاه حرف می‌زد. قرار بود بعد از کلی بدقولی، همین روزها منتشر شود. خلاصه من هم پیش دستی کردم و سی‌دی را داغ داغ از شهرکتاب خریدم. به پدرش هم گفتم به همین مناسبت همبرگر و نوشابه بخرد تا این رخداد را برای غزاله جشن بگیریم.

امشب را برایش جشن می‌گیریم تا یاد بگیرد ما در همه حال، حتی شنیدن صدای خواننده‌ای که به اندازه‌ی او طرفدارش نیستیم با او همراهی می‌کنیم و سعی می‌کنیم در خوشی‌هایش شرکت کنیم. و البته از او هم توقع داریم تا در موارد مشابه ما را درک کند.

این یک رابطه‌ی دوطرفه است که البته برای خانواده‌ی سه نفره‌ی ما یک رابطه سه‌طرفه است!!!


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۱
طاهره مشایخ

نمایشگاه کتاب از نگاه من

دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ب.ظ


    نمایشگاه کتاب را اینچنین برای خودم تصور می‌کنم:

  در یک غرفه در حال قدم زدن هستم. کتاب‌ها هر کدام صاف و مرتب در جای خود، در قفسه‌ها ایستاده‌اند: آماده برای من و شما، لقمه‌هایی حاضر و آماده برای ذهن من و شما؛ هر کدام از این کتاب‌ها پر از کلمات و اندیشه هستند؛ اندیشه‌هایی که یک نفر دیگر در جای دیگری از کره‌ی خاکی برای من و شما حاضر و آماده کرده است. سفره را پهن کرده، بسم الله. بفرمایین لقمه‌ای نوش کنیم. گوارای وجودمان. ان‌شاءالله خوبش جذب ذهنمان شود و بدش اصلا جذب نشود. کتاب متوسط هم باید باشد، تا کتاب‌های خوب خود را نشان دهند.

من چرخه‌ی کتاب را اینگونه می‌بینم:

   کشاورز نازنین گندم می‌کارد، هوا و آب و خاک دست به دست هم می‌دهند، گندم گل می‌کند، آسیابان گندم را آرد می‌کند، نانوا نان می‌پزد، آب و خاک و هوا، همه پاک بودند، پس این نان هم باید حلال باشد. اندیشمندی نان را می‌خورد، اندیشه‌اش شکوفا می‌شود. شکوفایی‌اش در کاغذ تجلی می‌یابد. اکنون در دست من و جلوی چشمان من قرار دارد. کتاب را دوست دارم. دوست روزهای تنهایی من. دوست بی‌ریای من. سنگ صبور من.

  

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۳۰
طاهره مشایخ